شرح نرم افزار های مرجع طب سنتی

با تحقیق و اقتباس از مراجع خطی و غیر خطی

شرح نرم افزار های مرجع طب سنتی

با تحقیق و اقتباس از مراجع خطی و غیر خطی

قوای ادویه

قوای ادویه
 
مخزن الادویه
 
        * و بدانکه * کیفیت عبارت است از هیئت مستقره مجتمعه الاجزاء در جسم است که تصور ادراک آن موجب تصور و ادراک امری خارج از آن نباشد و نیز اقتضای قسمت و یا نسبت در اجزای حامل و موضوع خود ننماید یعنی قسمت پذیر نباشد والله اعلم . * و اما کیفیت معرفت درجات ادویه و مراتب آنها * پس بدانکه آنچه وارد بدن انسان معتدل المزاج و یا قریب باعتدال جوان ذکی الحس با ادراک کردد و حرارت غریزی او درآن تاثیر نماید و کیفیت کامنه  بالقوه آنرا بروز و بفعل آورد و آن کیفیت حاصله اکر مماثل کیفیت بدن آنست و بتکرار استعمال و تکثار مقدار شربت تاثیری و احداث کیفیت غالب و زائد بر مزاج اصلی آن نکند و ارواح و قوی را متغیر نسازد بکیفیتی از کیفیات اربعه و ناقص و مختل ننماید فعلی از افعال را ، آنرا معتدل نامند و الا خارج از اعتدا ل ، و خروج آن اکر بمرتبه است که مقدار کم آن دربدن احداث کیفیتی غالب و زائد ننماید و مقدار بسیار و تکرار استعمال آن تغییر کمی نماید اما ناقص و مختل نسازد فعلی از افعال را ، آنرا درجه اولی کویند و اکر مقدار کم آن احداث کیفیتی غالب و زائد نماید اما زیادتی مقدار و کثرت استعمال آن بسرحد ضرر و فساد نرسد آنرا درجه ثانیه نامند ، و اکر با آن بسرحد ضرر و فساد و نقصان و اختلال رسد ولیکن مهلک نباشد آنرا درجه ثالثه کویند ، و اکر ضرر بسیار و عظیم در ارواح و قوی نماید و بسرحد هلاکت رساند و مهلک باشد آنرا درجه رابعه نامند ، و نیز مراتب اربعه و تاثیر کیفیت غالبه آنرا بدین نهج بیان نموده اند که چون بدن مشتمل است بر افضیه[28] مانند معده و بر مجاری مانند عروق و بر اخلاط محصوره در عروق و برطوبت ثانیه محصوره در عروق شعریه و فوهات سواقی و بر اعضا و اروااح که در جمیع اعضای مذکوره ساری اند . پس هرچه بمقداری خالی ازافراط و تفریط وارد بدن کردد بیرون از آن نیست که بعد از متغیر شدن از کیفیت بدنی تاثیر در هوای شاغل افضیه کرده مفقود الاثر میکردد و یا اثر ی ازان باقی میماند اول معتدل است و ثانی اکر تاثیر آن منحصر در روح مجاور مجاری است و تجاوز از آن نمیتواند نمود درجه اولی است و اکر تاثیر در روح و اخلاط نیز مینماید درجه دوم و اکر در روح و اخلاط و رطوبت ثانیه تاثیر مینماید درجه سوم و اکر تاثیر آن در هر سه میباشد و کل اعضا را شامل کردد درجه چهارم نامند که نهایت تاثیر است . بدانکه هر یک از درجات را سه مرتبه قرار داده اند در عرض اول و وسط و آخر و کیفیت غالبه در هر یک در اول آن درجه بالنسبت بوسط آن کمتر محسوس میکردد و در وسط از آن و در آخر از همه زیاده و درجه رابعه در هر مرتبه از کیفیات را در طول سم کفته اند و آن شیء را سمی مکر آنکه بحسب صورت نوعیه تریاقی باشد ، و آنچه اذیت و سمیت آن در اول اثنای آن درجه باشد قابل اصلاح است و آنچه در آخر آن اصلاح پذیر نیست و این تقسیم و مراتب و درجات کیفیات چندان اصلی ندارد و کلی نیست بلکه اکثری و استقرائی است نه تحقیقی .
 
        فائده : بدانکه مقرر است نزد حکما که شیء حار رطب تجاوز نمیکند حرارت آن از درجه اولی جهت آنکه اگر حرارت آن زائد شود بر آن مقدار فانی میسازد رطوبت آنرا پس برای این است که نمی باشد دوای گرم در درجه دوم و سوم در اکثر مگر یابس ، و هر چیز که حار در درجه سوم و چهارم باشد البته یابس است در آن درجه ، و تاثیر سمیات اکثر بصورت نوعیه خود است که خاصیت مینامند به همان معنا که مذکور شد نه به کیفیت محض ، چنانکه ذکر یافت و اکثر ادویه فادزهریه قوی گرم و خشک است و یا سرد وخشک میباشد همچنین سموم حیوانات سمی ، زیرا که تاثیر هر یک از فاعلتین که حرارت و برودت باشند با یبوست ، بسیار و قوی میباشد و با رطوبت اندک و ضعیف ، * و نیز * مزاج را به قسمت اولی دو نوع قرار داده اند یکی اولی اصلی طبیعی حاصل از امتزاج عناصر اربعه و غلبه بعضی بر بعضی و مغلوبیت دیکری ، و دوم ثانوی صناعی حادث از تراکیب ادویه  مفرده یا مرکبه در مرکبات مصنوعه و این ترکیب شامل کیفیت و صورت هر دو است . یعنی همچنانکه کیفیت اولی اصلی میباشد ثانوی صناعی نیز میباشد چنانکه ذکر یافت . همچنین بحسب صورت نیز بردو نوع است یکی : اولی اصلی و دوم : فرعی صناعی و نیز هر یک بر دو نوع اند تام الترکیب قوی مستحکم و غیر تام الترکیب ناقص ضعیف رخو غیر مستحکم . اما تام الترکیب آن است که اجزای بسائط عنصری ممتزج آن بسیار لطیف صغیر صافی باشند و با هم فعل و انفعال تام نموده کیفیت و صورت وحدانی یافته باشند بحدیکه حرارت غریزی بدنی بلکه حرارت خارجی ناری نیز اجزای لطیفه آنرا از کثیفه جدا و متفرق نتواند نمود تا از هر یک اثری و کیفیتی و خاصیتی خاص ظاهر کردد بلکه کیفیت و خاصیت واحده اعم از آنکه معتدله باشد و یا غیر معتدله از آن صادر و ظاهر کردد مانند ذهب ، و یا بدشواری توانند تفریق نمود مانند سائر فلزات متطرقات[29] ، اما غیر تام الترکیب ناقص ضعیف رخو غیـر مستحکم نیـز بمراتب میباشد ، بعضی از آن را تفریق اجزاء از هم بسیار سهل میباشد ، کوکرد و نمک ، و بعضی را بدشواری ، و ببیان دیکر آنکه ناقص الترکیب یا بسیار ضعیف است که تاب غسل و شستن ندارد مانند کاسنی و اکثر بَقول[30] که طاقت طبخ بسیار ندارند مانند افتیمون و عدس و امثال اینها که بمجرد شستن و طبخ بسیار اجزای حاره قلیله خفیفه لطیفه نافذه مفتحه آنها مفارقت نموده و تحلیل یافته اجرام بارده غلیظه کثیره مسدده ثقیله کثیفه آنها باقی میماند و لهذا نهی وارد شده است از جناب حضرت شارع نبی صلی الله علیه و آله و سلم و از اطبا نیز در باب شستن کاسنی و امثال آن از جهت جدا شدن آن اجرام از هم و باطل شدن افعال مختصه بانها مانند کوشت مرغ و عدس و ترب و کلم که جوهر لطیف جالی و بورقی[31] مسهل آنها از ماده ارضی کثیف قابض از طبیخ در آب جدا میکردد و در آب می آید و باقی میماند ماده ارضیه قابضه آنها و لهذا آشامیدن مَرقه[32] آنها ملین طبع است بخلاف جرم آنها که مسدد و قابض است ، و نیز استعمال بعض آنها مانند کلم و ترب و عدس از خارج محلل و منضج است بخلاف از داخل و از آنها اقوی پیاز و سیر است که استعمال آن هر دو از خارج منضج و متقرح است خصوصا پیاز پخته و سیر خام ، و وجه تاثیر سیر و پیاز در خارج از تقرب و انضاج و غیرهما بخلاف داخل شاید آن باشد که چون درخارج بیک جا ساکن و مستقر میمانند و رطوبت بورقیه حاره جالیه و حرارت آن تاثیر درجلد بدن کما ینبغی مینمایند و لهذا باعث انضاج و تقرح میکردند و در داخل بسبب عدم استقرار و سکون که طبیعت مدبره بدن آنرا دائم در حرکت و تغلب فعل و انفعال و کسر و انکسار میدارد و صورت اصلیه و صورت آنرا برقرار نمیدارد لهذا نمیتوانند تاثیر نمود ، خصوصا که پخته شده باشند در خارج از حرارت ناریه با آب و از رطوبت بورقیه جالیه و حرارت آنها چیزی بتحلیل رفته باشد ، و دیکر آنکه چون اکثر آنست که سطح معده مملو و آغشته ببلاغم و رطوبات میباشد و آنها حائل ومانع می آیند از تاثیر آنها و نیز آنها ممزوج و مخلوط بان بلاغم و رطوبات کشته و حرارت بدنیه در آنها تاثیر نموده کسر حدت آنها میشود و لهذا تاثیر نمیتوانند نمود ، و اکر محرور المزاج یابس که در معده او فضلات و رطوبات نباشد بخورد خصوصا خام آنها را البته باعث سَحَج[33] و تقرح میکردد ، و همچنین هر دوا و غذا ی حار حاد که در بلدان بارده رطبه صاحبان امزجه بارده رطبه بلغمیه تناول مینمایند بدان جهت موافق است بامزجه ایشان ، و ادویه و اغذیه بارده رطبه که در بلدان حاره حاده صاحبان امزجه حاره حاده دمویه و صفراویه تناول مینمایند و ازان منتفع میکردند البته مخالف و مضر است مقابل ایشانرا ، و بسیار ی از ادویه است که تناول آنها تبرید بسیار مینماید و تضمید آنها تسخین و تحلیل ماننـد کشنیز و آرد جو خصوصا مخلوط بـا هم ، جهت آنکه جرم آن هر دو مرکب است از جوهر ارضی مائی شدید التبرید و از جوهر لطیف محلل که بعد ورود در معده و تصرف حرارت غریز ی در آن ، آن جزو لطیف محال بتحلیل میرود و باقی میماند جوهر مائی شدید التبرید ، بخلاف در خارج ، و لهذا بتحلیل می برند اورام صلبه بارده را مانند خنازیر و اورام حاره را نیز و یا آنکه ضعف و رخاوت آن ادویه باین مرتبه نباشد مانند شبت[34] و امثال آن که از غسل و طبخ اجزای لطیفه آنها از کثیفه جدا نمیکردند و تحلیل نمی یابند ، و بعضی از ادویه میباشند که صاحب دو جوهر مختلف و اجزای متضاده الکیفیات اند از غیر ترکیب تام مستحکم و بعضی از آنها ظاهر و محسوس اند مانند اترج که تخم و قشر زرد آن کرم است و حموضت و لُب  آن سرد ، و یا خفی اند مانند بزرقطون  که قشر رقیق بالای آن و تخم آن کرم است و لُبّ آن سرد پس اکر درست بیاشامند بسبب لُب لعابی بارد خود تبرید میکند و میکرداند و لهذا در خارج چون کوبیده آنرا بطریق ضماد بر اورام و دمامیل بکذارند باعث تحلیل و نضج و انفجارآنها میکردد ، و ناکوبیده درست  آن باعث انفجاج  و خامی ، والله اعلم ؛ * و اما مرکبات صناعی * مانند تریاق فاروق  و مثرودیطوس  و سائر معاجین کبار و جوارشات  و حبوب و اکثر ادویه فادزهریه و تریاقیه و غیرها مانند حجرالتیس و جدوار  و جنطیان  و زراوند و شقاقل و امثال اینها از قبیل ثانی غیر تام الترکیب اندکه بعد ورود در بدن و تصرف طبیعت در آنها اجزا ی آنها از هم جدا کشته از هر یک اثری و فعلی و کیفیتی و خاصیتی عللحده ظاهر میکردد چنانچه در مرکب القوی و ذو الخاصیه ایمائی  بدان کرده شد و بیان هر یک بالاجمال در اماکن خود و در فادزهر و جدوار و چوب چینی و مومیائی و غیرها انشاء الله تعالی خواهد آمد و بتفصیل درکتب قوم مسطور است و الله اعلم .

مخزن الادویه

مخزن الادویه
 
         بدانکه : آنچه از کتب متقدمین ظاهر میگردد اول کسیکه متوجه تحقیق و جمع و تألیف ادویه گردیده دیسقوریدوس یونانی بود که بعضی مردم او را لقمان حکیم میدانند و او کتابی مسمی بمقالات سته در بیان حشایش تألیف کرده پس فولس حکیم است و او ادویه را جمع نموده پس اندورماخس اصغر و او تریاق اکبر را جمع و ترکیب نموده پس جالینوس ملقب براس البغل که منافع ادویه مفرده را ذکر نموده لیکن متعرض بدل و مصلح و سائر احوال آنها نکشته اول کسیکه متوجه ترجمه و نقل از سریانی بیونانی شده دیدروس نصاری بابلی است و او زیاده از ترجمه دیگر چیزی بیان نکرده پس اسحق بن حنین نیشاپوری از سریانی بعربی نقل کرده با زیادتی افادات و ترجمه او مسمی بمنقولات اسحق کشته و حنین والد او اغذیه را از ادویه جدا کرده پس نجاشعه دران باب تألیفات بسیار کرده اند و اول کسیکه از اهل اسلام متوجه تألیف آن شده محمد بن احمد بن زکریا است که کتاب کامل الادویه و کتاب شامل تحریر نموده پس شیخ الرئیس ابو علی ابن سینا پس ابن اشعث پس ابو حنیفه دینوری پس شریف پس یحیی بن جزله صاحب منهاج پس جرجیس بن یوحنا پس صائغ پس امین الدوله پس ابن تلیمذ صاحب مغنی پس ابوریحان بیرونی صاحب تذکره سویدی پس مترجم آن پس شیخ ابن بیطار پس حاجی زین الدین عطار صاحب اختیارات بدیعی پس شیخ یوسف بغدادی مؤلف مالایسع للطبیب جهله مشهور بجامع بغددای پس شیخ داوُد انطاکی مصری مؤلف تذکره اولی الالباب پس حکیم علی گیلانی شارح قانون و او بسطی در ادویه داده پس حکیم میر محمد مؤمن تنکابنی صاحب تحفه المؤمنین و او نیز بسطی داده پس نواب معتمد الملوک حکیم سید علویخان قدس سره ولیکن از مولفات اوشان[15] آنچه محرر دیده اکثر منتشر و ناتمام است و دیکر کسی بطول و بسط شاید متوجه نشده و ابن جزله و انطاکی هر دو  مفردات و مرکبات را در هم ذکر نموده اند و در ادویه هندیه بهتر از دستور الاطباء موسوم باختیارات قاسمی حکیم میر محمد قاسم ملقب بهندوشاه مشهور بفرشته و مجربات افضلی حکیم میر محمد افضل نیست ولیکن این هر دو و دیکران نیز از اطبای هند هیچ یک متوجه بیان ماهیت نشده اند و طبیعت و افعال و خواص را هم خوب بیان نه نموده اند و بعضی ادویه هندیه را که حکیم میر عبد الحمید بر حاشیه تحفه نوشته مبین تر و بهتر است و الله اعلم . * فصل * ششم در بیان طریقه اخذ ادویه و حفظ و حصانت انها اما بالاجمال پس بدانکه اولی و الیق آنست که ادویه قویه و مشهوره هر بلد و مکـان کـه در انجا قویتـر و بهتـر می شوند از بلـدان و امـاکن دیکـر از همانجا در زمـان و فصل لائـق و نهایت ادراک نشو ونما و کمـال نضج و رسیدکی آن اخذ و التقاط نمایند مانند آنکه اطیـان[16] را در یازدهم تشرین اول از ماه رومی و سقمونیا را از جبل انطاکیه و بالجمله اکر بقول استاد ابقراط که : عالجوا کل مرض بعقاقیر ارضه و بلده عمل نموده و معالجه امراض هر بلد و مملکت را بادویه مختصه بهمان بلد و مملکت نمایند بهتر است جهت آنکه بمناسبت انفع اند در جلب فائده و صحت از برای اهل آن بلده و مملکت از ادویه بلد و مملکت دیکر و بالتفصیل بدانکه انچه معدنی و از قبیل احجار و اطیان است بهتر آنست که از معدن معروفه و مشهوره آن و اوایل زمستان اخذ نمایند یعنی در هر بلد و مملکت و هر مکان که بهتر میشوند نه از غیر آن مانند قلقدیس از قبرس و زاج از کرمان و لاجورد از کاشغر و فیروزه از نیشاپور و لعل از بدخشان و یاقوت از پیکو و لؤلؤ از دریای بحرین و هرموز و مانند اینها و هر چند رنکین تر و صاف و شفاف و آبدار و خالص و بزرک و بیغش تر باشند و ریزه و متفتت و آمیخته بچیزی دیکر از خاک و غیره نباشند بهتر است و نیز باید که رنک و طعم و رائحه مختصه بهر یک مانند فادزهر و اطیان برقرار و کمال خوبی باشند و همچنین قیر و مومیائی و نفط و امثال اینها . اما انچه نباتی است بدستور مذکور یعنی انچه اوراق و ازهار است باید که بکیرند از اماکن مختصه ، بهر یک فصل و زمان و وقت لائق و بعد رسیدن بکمال خود و پیش از افتادن از درخت و پژمردکی و متغیر شدن هیأت و رنک و بوی آن و در سایه باحتیاط تمام خشک کنند و از غبار و رطوبات و غیرها محفوظ دارند مکر آنچه را آفتاب ضعیف نکرداند و غرض کمالِ خشکی آن باشد که در آفتاب بکمال احتیاط خشک نمایند و انچه از قبیل بزو  باشد واجب است که بکیرند آنرا بعد بستن و مستحکم شدن جرم و خشک شدن رطوبت آنها بحد اعتدال و زائل شدن خامی و رو بزردی و پژمردکی آوردن اوراق و بدستور در سایه خشک نمایند و از کرد و غبار و اختلاط باشیاء غریبه و رسیدن نم و رطوبات و کرمی و خشکی بسیار بدانها محفوظ دارند * بدانکه * ادویه نباتیه ذوات کیفیات منحرفه مفرده و مرکبه در بلدان منحرفه بالکیفیه و اراضی صلبه بهتر یافت میشوند و همیشه دواها دران بلدان و اراضی قویتر میباشند و لهذا ادویه جبلی و سهلی و بری اقوی اند از بستانی در اکثر امور ، و ادویه بارده در بلدان حاره و بالعکس نیز و کیفیت آنها در اکثر امور شدید و قوی تر میباشد و ادویه معتدله در بلدان معتدله و رطبه در بلدان یابسه پس اخذ آنها ازان بلدان و اراضی اولی از غیر آنها است ، و آنچه از قبیل قصبان و قشور  باشد بدستور باید که بعد از نمو و رسیدن بکمال لائق بحال آن و پیش از پژمردکی و خشکی و کجی و پیچیدکی اخذ نمایند و بدستور خشک نموده محفوظ دارند ، و آنچه از قبیل اصول است بعد از اخذ ثمر و هنکام ریختن برکهای آن و قبل از ریختن تمامی آنها اخذ نمایند بلکه آخر فصل خریف بهتر است و بدستور خشک نمایند و آنچه از حشایش باشد بتمامی اخذ باید نمود در هنکام کمال بلوغ و رسیدکی و تر و تازکی و عدم نقصان اخذ نمایند و بدستور خشک کنند و نکاه دارند تا بمصرف لایق آید ، و آنچه از قبیل اثمار باشد نیز بدستور بعد کمال نضج و رسیدن و قبل از پژمرده شدن و افتادن خودبخود از درخت اخذ نمایند مکر آنکه منظور و مطلوب خام آن باشد یا نیم رس آن ، و آنچه را از انها درست با پوست خشک باید نمود همان قسم درست خشک نمایند و آنچه را مقشر و یا ورق باید نمود پوست کنده و ورق کرده و خشک نمایند و آنچه را بریسمان باید کشید بریسمان کشیده در سایه یا به آفتاب کمی باحتیاط خشک نمایند و از کرد و غبار و نم و رطوبت و تموست  و تکرج  و فساد و خوردن کرم و غیرها محفوظ دارند و بالجمله باید که کل ادویه نباتیه را در کمال هنکام رسیدکی و نداوت و پیش از روبخشکی و پژمردکی و ضعف و نقصان آوردن اخذ نمایند ، و در هنکام صفا و کرمی و خشکی هوا بهتر است از هنکام کدورت و برودت و رطوبت آن ، و آنچه باران خورده و قریب العهد بان باشد ضعیف است و ادویه بریه و صحرائیه اقوی اند از بستانیه ، و حجم و ضخامت آنها کمتر است در اکثر ، و جبلیه اقوی اند از بریه ، و شکوفهای کلها انچه بالیده ت  و خوشبوتر و شکفته و پژمرده نشده باشد بهتر است از مخالف آن مکر کل سرخ قبل از تمامی شکفتن اخذ آن بهتر است و همچنین بستانی آن و از برکها آنچه ضخیم تر و خوشبوتر و تازه تر باشد بهتر است ، و از قصبان  و اصول انچه کجی و پژمردکی آن کمتر باشد و از بزور انچه بزرکتر و فربه تر و چرب تر و سنکین تر باشد بهتر است و از فواکه انچه شاداب تر ، پر کوشت تر و سنکین تر باشد و لون و طعم و رائحه هر یک ازینها که بهتر و زیاده و قویتر باشد اقوی است از مخالف اینها .
 

اکسیر اعظم

اکسیر اعظم
 
        وبدانکه به قول شیخ الرئیس و شراح قانون بهر علاج بدوا ، کمتر از سه قانون نیست یکی قانون اختیار کیفیت دوا یعنی اختبار آثار او بمقابله بدن از جهت کیفیات اولی مثل حرارت یا برودت یا رطوبت یا یبوست و از جهت کیفیات ثانی مثل اسهال و تحلیل و ادرار و غیره بلکه از جهت خواص تابع صور نوعیه نیز و ظاهرست که هدایت بسوی این قانون اختیار کیفیت دوا علی الاطلاق یعنی بدون تخصیص بدرجات بواقف شدن بر نوع مرض میشود ، جه هر گاه کیفیت مرض شناختند واجب شد که از دوا انچه مضاد او در کیفیت باشد اختیار نمایند ، مثلا چون معلوم کردند که این تپ از سوء مزاج حار صفراوی خالص و مستوقد آن معده ست پس از این هدایت شود بسوی اختیار دوای بارد الکیفیت ،  قامع صفرا ، منقی معده ا ز آن ، بهر آنکه معالجه مرض بالضد بود و این قاعده نزدیک اطبا ضروری ست و قیاس و تجربه بر ان دلالت میکند اما قیاس بنابر آنکه فعل ضد وارد آن است که بدن را بکیفیت خود تغیر دهد و آنچه شان او تغیر بدن بود چون بر ان وارد گردد آنرا تغیر دهد و اما تجربه بهر آنکه مشاهده میشود ، که حرارت تسکین ببرودت می یابد و بالعکس و ایضا ازاله مرض بالضد بهر آن بود که مثلا مرض حار نبود مگر بزوال مزاج از اعتدال در جانب حرارت بقدر معین و رد آن بطرف صحت نباشد مگر بایراد  چیزیکه آن بارد بقدر حرارت مرض بود و میان حار و بارد تضاد است ، بالجمله در اختیار کیفیت دوا لحاظ مقدار مرض کنند مثلا اگر حرارتِ عرضی او شدید بود محتاج بسوی تسکین او بدوای شدید التبرید باشد و اگر برودت عرضی او شدید باشد احتیاج بسوی تسخین او بدوای بسیار گرم بود و اگر هر دو قوی نباشند بدوای کم قوت اکتفا نمایند. دوم قانون ترتیب وقت دوا و احتیاج بمعرفت این بهر ان بود که دوای واحد گاهی در وقتی نافع در مرض بود و در وقت دیگر مضر باشد مثل دوای رادع که در ابتدای اورام حار نافع ست و در انحطاط آن ضار بود و ترتیب وقت او باعتبار اوقات مرض و باعتبار اوقات سا ل و باعتبار تدبیر سابق و باعتبار وجود تقدیمِ بعض او بر بعض و غیر آن بود ، و وقتی که برا ی استعمال دوا اختیار کنند یا مختص بمرض بود یا نه ، چنانکه ادویه مسهله که استعمال او در ربیع و خریف باید نه در تابستان و زمستان ، بالجمله رعایت بزرگ در ترتیب وقت استعمال دوا آنست که باعتبار وقت مرض باشد بنحویکه دریافت نمایند که مرض در کدام وقت از اوقات اوست مثلا اگر ورم در ابتدا بود روادع تنها استعمال کنند و اگر در منتها باشد محللات تنها بعمل آرند واگرمیان این هر دو باشد هر دو را مخلوط سازند و در هر مر ض آنچه مناسب وقت او باشد از استعمال دوا بلکه از تدبیر نیز رعایت آن کنند ، و ایضا  اگر تپ درابتدا بود مفتح سدد مع تسکین اندک بهر تپ در ابتدا استعما ل نمایند و مثل هلیلجات استعمال نکنند که آنها شدید التسدید و القبضند بعده در تزید آنچه کسر لهیبتپ بیشتر نماید استعما ل نمایند ، پس در انتها مستفرغات بعمل آرند و در این هنگام باستعمال هلیلجات باک نیست ، بعد از آن در انحطاط آنچه حفظ قوت زیاده کنند استعمال کنن . سوم قانون اختیار کمیت دوا ، و این قانون منقسم میشود بقانون وزن او ، مثل آنکه شربت تام از قرنفل برای تسخین معده یک مثقا ل ست و از سقمونیا برای اسهال دو دانگ و از غاریقون یک درم و از شحم حنظل چهار دانگ و غیر آن و بقانون تقدیر درجه حرارت و برودت او مثل آنک این مزاج بقدر یک درجه وارد است دوای حار در درجه واحد مناسب او بود ، و مثل آنکه این حرارت محتاج بدوا ی مبرد در درجه ثانی ست و این مبرد در درجه ثالث ست و غیر آن ، مثلا اگر دوای مطلوب یافته نشود و ضعیف تر یا قوی تر از آن یابند مقدار او زیاده یا کم بحسب مقتضای حدس صناعی نمایند بالجمله تقدیر کمیت از هر دو وجه یعنی تقدیر وزن او و تقدیر کیفیت درجه او مجموع بر سبیل حدس صناعی یعنی سرعت حرکت فکریه که از کثرت مزاولت اعمال صناعت میشود از سه امر دریافت میشود : یکی از مقدار مرض که این گاهی بحسب تغیر وقت مرض نیز متغیر میشود چنانچه تقدیر کمیت دوا بحسب قرب و بعد از بحران مختلف میگردد پس مرضِ ضعیف را لامحاله دوا ی ضعیف کفایت کند و قوی مفتقر بقوی تر بود ، و ضعف مرض بسکون و قلت اعراض او و قوت مرض بشد ت و کثرت اعراض او شناخته میشود ، دوم از اشیائیکه بموافقت و ملایمت و منافرت آن دلالت کند و این ده قسم ست ؛ جنس مثل ذکورت و انوثت ، و سن ، و عادت ، و فصل ، و بلد ، و صناعت ، و قوت ، و سحنه، و حال هوا ، و تدبیر سالف ، و اکثر از اینها مذکور شد. سوم از طبیعت عضو مریض اگر مرض مختص بعضو بود و حال بدن نیز مثل حال عضو درین باشد و تعرف طبیعت عضو متضمن معرفت چهار امر ست که مزاج عضو ، و خلقت او ، و وضع او ، و قوت او بود اما معرفت مزاج عضو پس احتیاج بمعرفت او بهر آنست که چون مزاج طبیعی او و مزاج مرضی او معلوم شد بحدس دریافت گردد که آن چقدر از مزاج طبیعی بعید شده پس مقدار چیزیکه در آن وارد کنند دریافت شود و مثالش اینست که اگر مزاج اول صحیح بارد بـود و مرض حار بدانندکه از مزاج او بعد کثیر شده پس احتیاج به تبرید کثیر باشد و اگر هر دو حار باشند در ان تبرید اندک کفایت کند ، لیکن اینقدر بدانند که مرض مخالف بمزاج صحیح محتاج بسوی تبرید قوی تر از مرض موافق وقتی باشد که چون هر دو در مرتبه واحد باشند .
 

معجون ها یا معاجین

دستورالعمل های ساخت ترکیبات داروهای طبیعی از قرابادین کبیر عقیلی خراسانی

معجون، به دارویی گفته می‌شود که با عسل یا فانید مخلوط شده باشد. در عربی، جمع آن معاجین خوانده می‌شود.
معجون‌ها در قرابادین های پزشکی سنتی بخش بزرگی را به خود اختصاص داده‌اند.
معجون‌ها را نمی‌شود با توجه به خواص آنها دسته‌بندی کرد. چرا که بعضی از معجون‌ها خواص متعددی دارند، مثلاً: معجون سوطیرا . در بعضی کتاب‌های قرابادین بعضی دسته‌بندی‌هایی در این خصوص انجام داده‌اند که جامع نمی‌باشد.


فهرست معجون‌های مشهور

  1. معجون ابوماهر

    معجون اثاناسیا الصغری

    معجون اثاناسیا المعموله

    معجون اذاراقی

    معجون ارسطو

    معجون از ابن هبل

    معجون اصطمحیقون

    معجون اصفر سلیم

    معجون اطریفل اسطوخودوس

    معجون اطریفل افتیمونی

    معجون اطریفل زمانی

    معجون اطریفل صغیر

    معجون اطریفل کبیر

    معجون اطریفل کشنیزی

    معجون اطریفل ماهان

    معجون اطریفل مسهل

    معجون اطریفل مقل ملین

    معجون اطریفل مقل

    معجون اعظم (اسود ـ کندری)

    معجون افسنتین

    معجون البنداریقون

    معجون الخبث

    معجون الصرع

    معجون الضبغه العرجاء

    معجون القفطارغان الاصغر

    معجون القفطارغان الاکبر

    معجون الکمونی

    معجون اللولو

    معجون المشک

    معجون امروسیا

    معجون انقردیا

    معجون برتراشه

    معجون برشعشاء

    معجون برشعشاء

    معجون بزور

    معجون تریاق المعده

    معجون تریاق برأ الساعه

    معجون تمری

    معجون ثوم

    معجون جالینوس

    معجون جلالی

    معجون جنطیانا

    معجون چوب چینی

    معجون حافظ الاجساد

    معجون حب القطن

    معجون حلتیت

    معجون خیارشنبر

    معجون دبیدالورد

    معجون دحمرثا

    معجون دواء الخطاطیف

    معجون دواء السنه

    معجون دواء الکبریت

    معجون دواء الکرکم صغیر

    معجون دواء الکرکم کبیر

    معجون دواء اللّک الاکبر

    معجون دواء اللّک الصغیر

    معجون دواء المشک بارد

    معجون دواء المشک تلخ

    معجون دواء المشک شیرین

    معجون راح المومنین

    معجون ربع

    معجون ربع دیگر

    معجون ربع

    معجون رشته

    معجون ریاح بواسیر و...

    معجون زبیب

    معجون زرعونی

    معجون زوفا

    معجون سرور

    معجون سفرجلی مسهل

    معجون سفرجلی

    معجون سقراط

    معجون سنجرنیا

    معجون سورنجان

    معجون سوطیرا

    معجون سیسالیوس

    معجون شلیثا

    معجون شهریاران

    معجون صرع

    معجون عقرب

    معجون عود غیر ملین

    معجون عود ملین

    معجون فلاسفه

    معجون فلونیای خاصه

    معجون فلونیای رومی

    معجون فلونیای فارسی

    معجون فلونیای مجرب

    معجون فلونیای محمودی

    معجون فیقرا

    معجون قابض

    معجون قباد الملک

    معجون قفی

    معجون کاسکبینج

    معجون کاکنج

    معجون کلکلان الاکبر

    معجون کلکلانج الاصغر

    معجون للقولنج الریحی

    معجون ماسل البول

    معجون مبهّی

    معجون مبهّی

    معجون مبهّی

    معجون مبهّی

    معجون مخلص اکبر(سوطیرا)

    معجون مسهل

    معجون مسهل

    معجون مسهلی که...

    معجون مصطکی

    معجون مقل

    معجون ملوکی

    معجون منقول

    معجون نجاح

    معجون نجاح

    معجون نوش داروی لولوی

    معجون نوش داروی هندی

    معجون یدالله

ضمادات



ضماد د از ابن ماسویه نافع ورم سر

 ضماد ورم سر از یوسف ساهر
 دهن الاس ضماد نافع ضربه به سر
ضماد رویش وسیاه کننده وتقویت موی سر
  ضماد التحام زخم و سوختگی وتقویت موی
 ضماد مانع ریختن موی به علت داءالثعلب
ضماد برای ضربه مزمن به سر
 ضماد نافع برای رعشه حادث از شراب

جوارشات

داروی گوارشی (طب سنتی)


گوارشی، کلمه‌ای فارسی و به معنی گوارنده‌ است. معرب آن بصورت جوارشی در کتاب‌های طب سنتی مورد استفاده‌ است.

این نوع دارو از اختراعات حکمای فارس است، و عبارت است از ترکیب‌هایی که مقوی معده و تحلیل برنده نفخ و اصلاح کننده غذا باشد.


طرز تهیه

بعد از مخلوط کردن ادویه با شکر و امثال آن در ظرفی پهن کرده و تکه تکه کرده و می‌گذارند تا خشک شود.

تقسیم بندی

بعضی از متاخرین بعضی از معجون‌های مسهل را در تحت نام گوارشی‌ها نیز ذکر کرده‌اند و ظاهر موافق قانون نباشد.

واژه‌نامه


کتاب‌ها

 تعداددی از فهرست داروهای مرکب جوارشات که از بخش مرکبات نرم افزار قرابادین کبیر استخراج گردیده است


 جوارش حب الاس نافع اسهال ورطوبت معده

جوارش حب الاس در امراض معده و اسهال
جوارش حب الاس خوزی اسهال حادث ازبرودت
  جوارش خوزی صغیر نافع اسهال حرارت مزاج
جوارش حب الاس دارای طبیعت معتدل
حب الاس خوزی نافع سوء هاضمه
جوارش حب الاس نافع ضعف معده وکبد

دستورابزنات

 آبزناب یا ابزنات در طب قدیم برای انواع بیماری های پوستی و مفاصل و غیره استفاده میشود

در ذیل فهرست ترکیبات داروئی از بخش مرکبات نرم افزار قرابادین کبیر استخراج گردید .

دستورابزنات

ابزن رطب
ابزن حشایش
ابزن حشایش دو
ابزن حشایش حاره
ابزن مالیخولیا
ابزن مفاصل
ابزن مرطب
ابزن قلمی
ابزن یبسی
ابزن نافع رعشه
ابزن تمدد وکزاز
 ابزن نافع خدر
 ابزن نافع کزازو تمدد امتلائی
ابزن نافع تشنج امتلائی بلغمی
 ابزن نافع فالج بلغمی
ابزن تشنج امتلائی
ابزن نافع فالج واسترخا
 ابزن نافع قولنج وشاش بند
ابزن نافع برای کلیه ومثانه
ابزن قابض نافع بول الدم
 ابزن نافع سرعت انزال
ابزن نافع ادرارحیض
ابزن نافع زنان حامله

مزاج مرکب مفردات

مزاج  مرکب مفردات

برای بدست آوردن مزاج داروی مرکبی از، زنجبیل که در دویم گرم و خشک است و کندر که در سیم گرم و خشک است و بنفشه که در دویم سرد و تر است، بدیم گونه عمل می‌کنیم:

درجه گرمی و خشکی یک قدر شربت زنجبیل در محاسبات مرکب سه محسوب می‌شود (۱ قدر شربت + ۲ درجه گرمی و خشکی آن = ۳) چون اندازه آن دو قدر شربت است پس مجموع آن ۶ می‌شود.
درجه گرمی و خشکی یک قدر شربت کندر هم چهار محسوب می‌گردد (۱ قدر شربت + ۳ درجه گرمی و خشکی آن = ۴) چون قدر شربت آن ۱ است، همان چهار میشود. درجه گرمی و خشکی یک قدر شربت بنفشه هم ۱ محسوب می‌گردد (۱ قدر شربت + ۰ درجه گرمی و خشکی آن = ۱) چون قدر شربت بنفشه یک است پس ضریبی ندارد و همان یک محاسبه خواهد شد. در نتیجه درجه گرمی و خشکی این مرکب با توجه به اعداد مذکور 6 + 4 + 1 = ۱۱ است. درجات سردی و تری هم بهمین قیاس. پس درجه تری این مرکب ۶ می‌شود. چون عدد شش را از یازده (اقل از اکثر) کسر کنیم، پنج باقی خواهد ماند. در پایان برای بدست آوردن درجه گرمی و خشکی مرکب فوق عدد حاصل را بر تعداد شربت‌ها مرکب تقسیم می‌کنیم. یعنی پنج را تقسیم بر چهار می‌کنیم و حاصل قسمت آن یک و بیست و پنج صدم است که درجه گرمی و خشکی مرکب مذکور است.[

واژه‌نامه

مومن حسینی، تحفه حکیم مومن، ۲۹۹.

جستارهای وابسته

منابع

کتاب‌ها

مفردات داروئی

مفردات داروئی یا داروهای تکی شامل سه دسته  گیاهی ، حیوانی ، معدنی میباشند که این مفردات را میتوان در مواردی که طبیب صلاح بداند به شکل منفرد به بیمار تجویز گردد و همچنین

در موارد ذیل به مصرف ساخت و تغیرات فیزیکی و شیمیائی برسد .
اصلاح طعم

شاید داروی ساده و تکی، نیاز پزشک را در خصوص درمان بیمار برآورده می‌کند. اما مزه دارو طوری است که طبیعت آن را برنمی‌تابد، و معده از قبول آن اجتناب می‌نماید. ترکیب داروهای دیگری که هم کمک کار داروی اصلی باشد، و هم باعث اصلاح مزه آن گردد، لازم و ضروری است. 

بدرقه دارو تا اندام هدف

در بحث داروسازی پزشکی سنتی، رسیدن دارو به اندام هدف بایسته است. چون اگر این امر محقق نگردد و دارو قبل از رسیدن به اندام در اثر هضم و مخلوط شدن با غذا و ... اثر خود را از دست بدهد، دیگر تاثیر مورد نیاز را نخواهد داشت. از این جهت لزوم داروهای مرکب، داروهایی که داروی اصلی را تا اندام هدف بدرقه نماید، بسیار حایز اهمیت است. 

سرعت عمل در تاثیر

داروهای تکی و ساده‌ای هستند که انتظار پزشک را در درمان برآورد می‌کنند ولی در رسیدن به اندام هدف تاخیر دارند. برای مثال: قرص کافور که برای حرارت مزاج قلب تجویز می‌شود، در رسیدن به اندام هدف تاخیر دارد. زعفران کار سرعت بخشیدن به قرص کافور را انجام می‌دهد، و همین که قرص کافور به قلب رسید، زعفران از او جدا می‌شود. 

کاهش سرعت سیر دارو برای کفایت تاثیر

داروهایی هستند که در تاثیربخشی و درمان بیماری، موثر و کافی هستند، ولی بسیار تند و تیز عمل می‌منند و فوراً از محل اندام هدف عبور کرده و فاصله می‌گیرند. باید برای تاثیردهی مطلوب این داروها، از سرعت آنها کاسته شود. اکثر داروهای بازکننده انسدادها این چنین هستند و سرعت زیادی دارند. برای این مورد می‌توان تخم ترب را در داروهای بازکننده انسداد کبدی مثال آورد. تخم ترب باعث تاخیر داروی ضد انسدادی در مبد شده و در این تاخیر، دارو کارش را در کبد انجام خواهد داد. 

مزاج چیست ؟


بی گمان این واژه را بارها شنیده اید. مزاج در لغت به معنای آمیختن است و مفاهیم گوناگونی را به ذهن می آورد. وضعیت کارکرد دستگاه گوارش، خوی و ویژگی های رفتاری، طبیعت، سرشت و نهاد، بنیه، خاصیت و روش از جمله این معانی اند. اما آنچه در طب بدان اشاره می شود متفاوت است. بنا به تعریف، هرگاه ارکان با یکدیگر بیامیزند به صورتی که قوای متضاد آنها با یکدیگر فعل و انفعال کنند، کیفیت یکسانی که از نتیجه این کنش و واکنش به دست میآید، مزاج نام دارد. در حقیقت این که در بخش اول اشاره شد که ارکان به تنهایی در طبیعت یافت نمی شوند و همواره در ترکیب با یکدیگر و به صورت مواد گوناگون موجود در طبیعت وجود دارند، در بحث مزاج اهمیت ویژهای پیدا می کند. بدین ترتیب ترکیب و آمیختن ارکان چهارگانه با طبایع متضاد، باعث برهمکنش این طبایع با یکدیگر می شود و از این آمیزش و کنش و واکنش، جسم تازهای ایجاد می شود که ویژگی های جدیدی دارد؛ یکی از این ویژگی ها مزاج است. مزاج، مشابه طبیعت در عنصر اولیه است، با این تفاوت که از شدت و تیزی (حدت) آن کاسته شده است و حالتی میانه را به خود گرفته است. به بیان دیگر در جسمی مانند گیاه «زنجبیل» با طبیعت گرم، آتش عنصری زیادی موجود است، اما این گرمی به حد عنصر آتش نمی رسد، زیرا برای ایجاد زنجبیل عناصر دیگر از جمله هوا، آب و خاک نیز مشارکت داشته اند و کیفیت گرم عنصر آتش را در کنش و واکنش با آن شکسته اند و حدت و تیزی آن را کم کرده اند. منظور از این که می گوییم «در جسم بدست آمده کیفیت یکسانی پدید آید» این است که با وجود تفاوت و تضاد موجود در عناصری که با هم آمیخته اند و جسمی را ایجاد کرده اند، ماده جدید در همه اجزاء خود دارای کیفیت یکسانی است و این کیفیت یکسان، برابر با هیچ یک از طبایع اولیه نیست و با همه آنها متفاوت است.
عقیلی خراسانی در کتاب ارزشمند «خلاصه الحکمه» این مطلب را برای نزدیکی به ذهن با مثال آمیختن سرکه و شکر و تولید سکنجبین توضیح می دهد. سکنجبین با وجود اینکه کیفیتی شبیه به سرکه و شکر دارد، اما این کیفیت هرگز عیناً با سرکه و یا شکر برابر نیست و مزاجی یکسان و خاص خود را دارد. علت این امر آن است که فعل و انفعالی که میان دو ماده اولیه به دنبال آمیزش با یکدیگر (و همراهی حرارت) رخ میدهد، باعث تولید جسم جدید با خواص جدید و البته متأثر از دو ماده اولیه می شود.

اقسام مزاج: 
بر اساس آنچه از ترکیب ارکان گوناگون اشاره شد، مزاج، حاصل فعل و انفعال کیفیات ضد هم در عناصر چهارگانه است. این کیفیات که گرمی، سردی، خشکی و تری هستند، اگر به نسبت‌های گوناگون با یکدیگر ترکیب شوند، منطقاً نه حالت مختلف از مزاج حاصله ممکن است به دست آید:
گرم، سرد، خشک، تر، گرم و تر،گرم و خشک، سرد و خشک، سرد و تر، معتدل.
از این میان چهار مزاج اول را مفرد می‌نامند، زیرا تنها یک کیفیت است که بر جسم غلبه دارد و به همین ترتیب چهار مزاج دوم را مرکب می‌نامند، زیرا دو کیفیت مختلف در یک جسم غلبه پیدا می‌کند.
با کمی دقت می‌توان دریافت، مزاج گرم زمانی بروز می‌کند که دو کیفیت متضاد خشکی و تری (کیفیات منفعله) یکدیگر را خنثی کنند و در میان گرمی و سردی (کیفیات فاعله) گرمی بیش از سردی باشد و بر آن غلبه کند؛ بدین ترتیب کیفیتی که باقی می‌ماند گرمی است. مزاج سرد هم زمانی بروز می‌کند که کیفیات منفعله، مانند حالت قبل به حالت تعادل برسند و این بار سردی باشد که بر گرمی غلبه می‌کند. حالتی مشابه را برای دو کیفیت خشکی و تری نیز می‌توان توضیح داد. 
از طرفی مزاج‌های مرکب زمانی بروز می‌کنند که هیچ‌یک از دو کیفیت فاعله و منفعله یکدیگر را کاملاً خنثی نکنند و از هر دو کیفیت قدری عدم تعادل بروز کند. در این حالت یکی از کیفیات فاعله همراه با یکی از کیفیات منفعله در مزاج جسم آشکار خواهد شد


مزاج                 کیفیات فاعله                 کیفیات منفعله
گرم                 گرمی > سردی              خشکی = تری
سرد                سردی > گرمی              خشکی = تری
تر                    سردی= گرمی               تری> خشکی
خشک              سردی= گرمی              خشکی > تری
گرم وتر             گرمی > سردی              تری> خشکی
گرم و خشک      گرمی > سردی             خشکی > تری
سرد و تر            سردی > گرمی            تری> خشکی
سرد و خشک     سردی > گرمی             خشکی > تری


با این توضیح وضعیت مزاج نهم یعنی «معتدل» روشن می‌شود؛ در حالت اعتدال، همه کیفیات متضاد یعنی گرمی و سردی از یک سو و خشکی و تری از سوی دیگر، یکدیگر را خنثی می‌کنند و در جسم حاصل اثری از هیچ‌یک دیده نمی شود.
معتدل حقیقی و غیر حقیقی

در معتدل، کیفیات چهارگانه یعنی گرمی، سردی، خشکی و تری در جسم به یک میزان موجودند. این میزان اگر مطلق باشد، معتدل به‌وجود آمده حقیقی است. به بیان دیگر اگر کیفیاتی که در یک جسم تحقق یافته‌اند، هیچ‌یک بر دیگری کوچکترین غلبه و برتری نداشته باشند، آن را معتدل حقیقی می‌نامند. حکیمان بر این باورند که این نوع معتدل، در عالم خارج تحقق نمی‌یابد، یعنی نمی‌توان جسمی را در عالم یافت که کیفیات چهارگانه در آن دقیقاً با یکدیگر برابر باشند.
در مقابل اگر کیفیات موجود بر یکدیگر غلبه کمی داشته باشند که محسوس نباشد، معتدل غیرحقیقی خواهیم داشت. در معتدل غیرحقیقی کیفیات بر یکدیگر اندک غلبه‌ای دارند و گرمی، سردی را و خشکی، تری را به صورت مطلق خنثی نمی‌کنند، یعنی همواره کمی گرمی یا سردی از یک طرف و خشکی یا تری از طرف دیگر در جسم موجودند، اما این اختلاف به حدی کم است که برای ما قابل درک و محسوس نیست. آنچه در علم طب به عنوان معتدل بحث می‌شود، همین نوع است و طبیبان نام معتدل فرضی طبی نیز بر آن می‌نهند.
مفهوم اعتدال نسبی است.
زمانی که مفهوم مزاج به تمام مواد موجود در جهان تسرّی داده می‌شود، این پرسش اساسی مطرح می‌شود که برای تعیین معتدل از چه ملاک و معیاری باید استفاده کرد؟ برای پاسخ به این پرسش باید در آغاز به این نکته پایه‌ای اشاره شود که کنکاش در مورد معتدل، به گروهی از موجودات که اعتدال در مورد آنها بررسی می‌شود بستگی دارد. حکیمان بر این امر پافشاری می‌کنند که به سبب گونه‌گونی بی‌نهایت موجودات، مفهوم اعتدال در مزاج، به معنای بهره‌وری هر موجود به مقتضای ظرفیت وجودی خود، از کیفیات است و برای آنکه بخواهیم در مورد معتدل بحث کنیم باید در آغاز، محدوده مورد نظر در بین موجودات را مشخص کنیم. مثلاً تعیین معتدل در محدوده گیاهان آبزی، اقلیم‌های هفتگانه، اندام‌های بدن موش، نژادهای مختلف مارها و بسیاری «گروه»های دیگر با هم متفاوت است. از سویی حکما انسان را به عنوان اشرف مخلوقات نزدیک‌ترین موجود به اعتدال حقیقی می‌دانند و بر این باورند که انسان به عنوان حد میانه بین موجودات در قله اعتدال مزاجی قرار دارد.
نکته دیگری که اشاره به آن مهم است تعیین مزاج داروهاست. برآورد مزاج یک دارو وابسته به نوع اثری است که آن دارو بر مزاج انسان یا حیوان می‌گذارد. یعنی این که اگر طبیعت گیاهی «گرم» خوانده می‌شود، این دقیقاً به این معناست که آن گیاه در جمعیت انسانی مورد مطالعه اثر گرمی بر مزاج می‌گذارد و علائم و نشانه‌های مزاج گرم را ظاهر می‌کند. این در حالیست که ممکن است در مارها اثر سردی بر مزاج داشته باشد یا در سنجاب‌ها بی‌اثر باشد (مزاج معتدل). بنابراین اطلاق مزاج «گرم» به داروی فوق‌الذکر در انسان به معنی آن نیست که آن دارو در گوهر خود مزاج گرم دارد، بلکه این شیوه بیان تنها ابزاری برای توصیف نوع اثر یک دارو بر بدن انسان است. 
بدین‌سان شیوه نگاه به مفهوم اعتدال مزاجی نیازمند آن است که در آغاز محدوده مورد نظر در مورد هر گروه و دسته از موجودات روشن شود و پس از آن در مورد «معتدل» و نزدیکی و دوری یک شیء به اعتدال سخنی به میان آید. این مفهوم اعتباری و نسبی اعتدال است. 


اقسام معتدل فرضی طبی
بر این اساس اعتدال در طب از چهار وجه اصلی بررسی می‌شود: اعتدال نوعی، صنفی، شخصی و عضوی. به هر یک از این وجوه نیز به نوبه خود از دو رویکرد اعتباری نگاه می‌شود که مجموعاً هشت وجه تقسیم‌بندی معتدل را شامل می‌گردد:
1- معتدل نوعی خارجی: مقایسه اعتدال مزاج نوع انسان با انواع دیگر موجودات است. به این معنی که مزاج انسان معتدل‌تر از موجودات دیگر است.
2- معتدل نوعی داخلی: مقایسه اعتدال مزاج فردی از افراد نوع انسان با فرد دیگر از همین نوع است. به این معنی که در نوع انسان چه فرد یا افرادی از دیگر افراد نوع انسان معتدل‌ترند. حکیمان، پیامبران را معتدل‌ترین افراد نوع انسان می‌دانند.
3- معتدل صنفی خارجی: مقایسه اعتدال مزاج صنفی از صنف‌های موجود در یک نوع با اصناف خارج از آن است. صنف در اینجا به معنی نژاد و اقلیم جغرافیایی است. مثلاً این که از میان ساکنان مناطق استوایی و ساکنان قطب کدام به اعتدال نزدیکترند.
4- معتدل صنفی داخلی: مقایسه اعتدال مزاج افراد موجود در یک صنف با یکدیگر. 
5- معتدل شخصی خارجی: اعتدال مزاج در شخصی معین است که اگر آن فرد در آن مزاج باشد، تندرست خواهد بود. هر فردی مزاج خاصی دارد که اگر در آن مزاج باشد در صحت کامل است، که این مزاج مختص به اوست و با هیچ فرد دیگری یکسان نیست.
6- معتدل شخصی داخلی: مقایسه مزاج یک شخص در احوالات مختلف اوست که اگر در یک حال و وقت از حالات و اوقات مختلف باشد، برای او معتدل‌ترین است.
7- معتدل عضوی خارجی: مقایسه مزاج یک عضو با اعضاء دیگر است که کدام از دیگری معتدل‌تر است.
8- معتدل عضوی داخلی: مقایسه مزاج یک عضو در احوالات مختلف اوست که اگر در یک حال و وقت از حالات و اوقات مختلف باشد، برای او معتدل‌ترین است.


مزاج سنین : 
انسان در طول زندگی خود، دارای کیفیات حرارتی و رطوبتی خاصی است که در هر مرحله از حیات تغییر میکند
جنین این حرارت و رطوبت غریزی را که مایه حیات هستند را از پدر و مادر خود به ارث میبرد 
دوران حیات انسان بر حسب این حرارت و رطوبت به چهار مرحله اصلی تقسیم میشود :
1. مرحله رشد : از بدو تولد تا سی سالگی،غلبه رطوبت و حرارت
2. مرحله جوانی : بین 30 تا 40 سالگی ،غلبه گرمی و خشکی
3. مرحله میانسالی : بین 40 تا 60 سالگی،غلبه سردی و خشکی
4. مرحله پیری : از 60 سالگی به بالا، متغیر با غلبه سردی و تری 
کسی که مزاج سرد و تر دارد، در سنین جوانی احساس خوبی دارد و به تعادل نزدیک میشود،زیرا مزاج سنین جوانی گرم و خشک است
افرادی که مزاج ذاتی سرد و خشک دارند در سنین کهولت دچار تشدید علائم سردی میشوند ولی در سن رشد حال بهتری دارند 


مزاج فصول:
 فصل بهار: مزاج این فصل گرم و تر است،مایل به اعتدال
 فصل تابستان : مزاج این فصل گرم و خشک است
 فصل پائیز : مزاج این فصل سرد و خشک است
فصل زمستان : مزاج این فصل سرد و تر است 
افراد با مزاج سرد و تر و افراد مسن ،در زمستان دچار ورم و درد مفاصل می شوند
این افراد با گرم کردن موضع و یا در فصل تابستان علائمشان بهبود می یابد و احساس بهتری دارند


مزاج اعضاء:
اعضاء مختلف بدن نیز از نظر ترکیب عناصر تشکیل دهنده دارای مزاج های خاص خود هستند
قلب ، گرم ترین و خشک ترین عضو بدن است
کبد ، گرم و مرطوب ترین عضو بدن است
مغز، سرد و تر می باشد
استخوان ،سرد و خشک می باشد
چربی سرد و تر می باشد
پوست، معتدل ترین عضو بدن است 
 مزاج مردان نسبت به زنان گرم تر و خشک تر است و مزاج زنان متمایل به سردی و تری است
 مناطق مختلف جغرافیائی نیز مزاج های مختلفی دارند.مناطق بیابانی گرم و خشک و مناطق کوهستانی سرد و خشک هستند. 
 تفاوت مزاج اعضاء بدن به اقتضای عملکرد آنهاست 



منابع : 
1. قانون در طب، حسین بن عبدالله پورسینا، ترجمه علیرضا مسعودی، کاشان، نشر مرسل، 1386.
2. ذخیره خوارزمشاهی، سید اسماعیل جرجانی، انتشارات فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1380، جلد اول.
3. خلاصه الحکمه، محمد حسین عقیلی خراسانی، تصحیح اسماعیل ناظم، مؤسسه احیاء طب طبیعی و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، قم، انتشارات اسماعیلیان، 1386، جلد اول.
4. مروری بر کلیات طب سنتی ایران ،دکتر محسن ناصری،دکتر رضائی زاده،دکتر چوپانی،دکتر انوشیروانی،نشر شهر،1388

 


تاریخچه دانش مزاج‌ شناسی


خاورشناسان و استادان تاریخ علوم و تاریخ طب در اروپا و آمریکا نیز درباره اصول قضایای علمی طب قدیم و تفسیر نظرات و معتقدات قدما، تحقیق کرده و کتاب‌های متعددی در این رشته‌ نگاشته‌اند‌؛ ولی نظر به مشکلاتی که در راه دسترسی به منابع اصلی و فهم این مطالب وجود دارد، بعضاً موفق به تطبیق دانش مزاج‌شناسی با علم روز نشده و شرح و تفسیر آن را در نوشته‌های خود ناتمام گذاشته‌اند.  
در اواخر قرن نوزدهم میلادی ۱۷۹ نفر از دانشمندان بزرگ کشور فرانسه به ریاست افتخاری (دانشمند و محقق فرانسوی)، اقدام به تهیه و تنظیم یک دایره‌المعارف صد جلدی در رشته‌های مختلف دانش پزشکی نمودند. تحقیقات وسیع دشامبر در طب قدیم ایران و یونان، منجر به تحریر مقالهٔ مفصلی تحت عنوان «مزاج»   در آن دایره‌المعارف گردید. در این مقاله دشامبر فقط مزاج‌های دموی، بلغمی، صفراوی و سوداوی را که فهم آن سهل و آسان بوده مورد بحث قرار داده و در خصوص مزاجهای گرم و سرد و تر و خشک که فهم و تفسیر آنها مشکل بوده، چیزی ننوشته است. در واقع، موضوعی را که اساس طب قدیم بر آن استوار می‌باشد، مسکوت گذاشته‌ است. 
 ، یکی از بزرگترین استادان تاریخ علوم در قرن حاضر، در کتاب می‌نویسد:

تاریخ علوم از نظر داوری در مباحث علمی قدیم اهمیت بسیار دارد، خصوصاً اگر به وسیله کسانی که هم با اصول علمی جدید و هم با موازین علمی قدیم آشنایی کامل دارند، نوشته شود. علت عدم توفیق بعضی خاورشناسان و استادان تاریخ علوم و طب، عدم دسترسی کافی آنها به منابع اساسی در این خصوص است. در دنیای کنونی چه در ایران، و چه در اروپا و امریکا تا آنجا که اطلاعاتی در دست است، هیچ فردی وجود ندارد، که در عین حال هم با اصول علمی طب قدیم و هم با موازین طب جدید آشنائی کامل داشته باشد .

با همه این اوصاف به نظر می رسد محمد کمالی نژاد تا حد قابل توجهی از این خصوصیت(اشراف نسبی به طب مدرن و متون و طب قدیم) برخوردار باشد.

مزاج و طب سنتی

مزاج (طب سنتی)


مزاج، کیفیتی است در طب سنتی، که همانطور که در ذخیره خوارزمشاهی آمده است، از مخلوط شدن عناصر چهارگانه در بدن پیدا می‌شود و دارای ۹ قسم است. دانش شناخت مزاج، از مباحث مهم و بنیادین در پزشکی قدیم است (این دانش در اذهان عامه به «گرمی» و «سردی» معروف است). پیش از این با توجه به پیشرفت علم پزشکی مدرن در جهان، روش و اصول پزشکی قدیم مورد توجه خاص و طب بقراطی و ابن سینایی از مباحث درسی در دانشگاهای پزشکی بود. فعلا با جایگزینی پزشکی مدرن این روش، به ویژه در ایران تا حدی متروک گشته است؛ اما در بعضی از کشورهای آسیایی، مخصوصاً در پاکستان(لاهورهندوستان(بنارس)، فعلا نیز تدریس این روش طبی جریان دارد.. در پنجاه سال اخیر، با مطالعات تعدادی از پزشکان و دانشمندان، بسیاری از مباحث طب قدیم، بخصوص دانش مزاج‌شناسی رونقی دوباره گرفته و گروهی در صدد برآمدند تا با استناد به براهین عقلی و به شیوهٔ استقراء، نقش بنیادین دانش مزاج در مطالعات پزشکی، و نیز تأثیر شناسایی و تعدیل مزاج بیمار را در مسیر درمان، اثبات نمایند..


تعریف

پایه اساسی طب سنتی بر شناخت مزاج استوار است. مزاج‌ها از واکنش‌ متقابل اجزاء عناصر چهارگانه متضاد، بوجود می‌آیند. 

عناصر چهارگانه

عناصر چهارگانه (عناصر اربعه)، شامل آب، باد، خاک و آتش هستند.

از واکنش‌ این چهار عنصر دو نتیجه حاصل می‌شود:

    1. مزاج معتدل.
    2. مزاج نامعتدل.

همچنین گرمی، سردی، تری و خشکی مزاج حاصل قوای اولیهٔ عناصر است.

    1. مزاج گرم (آتش).
    2. مزاج سرد (خاک).
    3. مزاج تر (آب).
    4. مزاج خشک (باد).

انواع مزاج

مزاج‌ها نه قسم‌اند:

    1. اعتدال مطلق، که ممتنع است و وجود ندارد.
    2. چهار مزاج بسیط:
    3. مزاج گرم.
    4. مزاج سرد.
    5. مزاج خشک.
    6. مزاج تر.


چهار مزاج مرکب:

    1. مزاج گرم و خشک.
    2. مزاج گرم و تر.
    3. مزاج سرد و خشک.
    4. مزاج سرد و تر.

اگر مقادیر عناصر متضاد در ترکیب برابر باشد، مزاج حاصل به اعتدال خواهد رسید؛ ولی اگر نتیجهٔ به دست آمده از ترکیب مقادیر عناصر متضاد در حد وسط نباشد، مزاج حاصل نامعتدل است. هر یک از مزاج‌های بسیط نماد کیفی عنصری از عناصر چهارگانه است.

انواع مزاج ها

در طب سنتی و نیاکان شانزده نوع مزاج داریم:

نوع ساده به چهارصورت است ( با فزونی یک قوه بر سه قوه ی دیگر)

1ـ سودا ( سرد و خشک)

2ـ صفرا ( گرم و خشک)

3ـ بلغم (سرد و تر)

4ـ دم ( گرم و تر)

نوع مرکب هم به صورت های دوازده گانه ی زیر است( با فزونی دو قوه بر دو قوه ی دیگر)

1ـ سودایی صفرایی ـ سودایی بلغمی ـ سودایی دموی.

2ـ صفرایی سودایی ـ صفرایی بلغمی ـ صفرایی دموی.

3ـ بلغمی صفرایی ـ بلغمی سودایی ـ بلغمی دموی.

4ـ دموی سودایی ـ دموی صفرایی ـ دموی بلغمی.

 

 

 


داروسازی

قرابادین، یا داروسازی یکی از مباحث اصلی درطب سنتی است. لزوم داروسازی زمانی بیشتر احساس می‌شود، که داروی تکی نتواند بیماری را معالجه نماید، یا شخصی چند بیماری داشته باشد. در این صورت ممکن است یک داروی ساده نتواند بیمار را معالجه نماید. البته اگر یک داروی تکی پیدا شود که به تمامی موارد مورد نیاز بیمار پاسخ دهد و بیمار و بیمارها را کفایت نماید، بهتر است با همان داروی تکی معالجه گردد و از بکار بردن داروهای مرکب پرهیز شود.


قرابادین منظوم

از مهمترین متونی که در داروسازی سنتی در زمینه ترکیب داروها، ساخت و فراوری اشکال دارویی سنتی کاربرد دارد قرابادین است. قرابادین عبارت است از یک لیست یا نسخه از داروها و فراورده های دارویی. در قرابادین ها نحوه تهیه اشکال دارویی و ترکیب داروهای مفرده و نحوه نگهداری و مصرف آنها به تفضیل بیان می گردد. قرابادین ها یا قسمتی از یک کتاب بزرگ پزشکی هستند مانند قرابادین موجود در قانون ابن سینا یا قرابادین موجود در کتاب ذخیره خوارزمشاهی یا خود کتابی جداگانه اند از جمله قرابادین کبیر، قرابادین اعظم، قرابادین صالحی، قرابادین شفایی و قرابادین معصومی. کتاب قرابادین منظوم فی طب از جالب ترین کتاب های قرابادین است که در زمینه ساخت داروهای ترکیبی گیاهی و طبیعی وجود دارد.  این کتاب در نهایت سادگی، خلاصه بودن و عدم گزافه گویی و ذکر مطالب اضافی، به طرز هنرمندانه ای به سبک شیوا و شیرین نظم نگاشته شده و شامل ابیات کوتاه و رسایی است که نگارنده آن با مهارت خاصی اجزا، شکل داروها، ساخت داروها، مقادیر مصرف و دیگر اطلاعات مربوط به آنها را در قالب شعر به رشته تحریر در آورده است. این کتاب در 21 باب بر اساس شکل دارویی سروده شده است. باب اول در بیان ربوب و اشربه، باب دوم در بیان اطریفل و معجون ها، باب سوم در بیان مفرحات که در تلطیف روح مؤثر است، باب چهارم در مباحث تریاق ها، باب پنجم در ایارج و حب، باب ششم در بیان مطبوخات، باب هفتم در بیان شیافات و حقن، باب هشتم در بیان اقراص، باب نهم در بیان گوارشات و سفوف، باب دهم در ادهان، باب یازدهم در بیان لعوقات، باب دوازدهم در بیان مقی (قی آورها)، باب سیزدهم در بیان سعوطات و عطوسات و بخور، باب چهاردهم در بیان مرهم ها و ذرورات، باب پانزدهم در بیان داروهای چشمی، باب شانزدهم در بیان اطلیه، کماد و ضماد، باب هفدهم در بیان مربیات، باب هجدهم در بیان غرغره ها، باب نوزدهم در بیان انواع نطولات، باب بیستم در داروهای مو و باب بیست و یکم در بیان انواع سنون و ترکیبات آن. سراینده این کتاب که به نظر می رسد "شرف" نام داشته باشد، کتاب را به پادشاه تیموری الغ بیگ (۷۹۵ تا ۸۵۳ هجری قمری / ۷۷۲ تا ۸۲۸ هجری خورشیدی / ۱۳۹۳ تا ۱۴۴۹ میلادی) تقدیم کرده است. از این کتاب تنها یک نسخه رنگی در 228 صفحه در کشور ترکیه وجود دارد.

نرم افزار قرابادین کبیر بخش نجوم

نرم افزار قرابادین کبیر بخش نجوم


بخش نجوم شامل نسخ تاثیرات نجوم بر مفردات که فهرست آن در ادامه مطلب آورده شده

و برای شرح هریک به نرم افزار مراجعه شود .

برای اطلاعات بیشتر با تلفن 09123382295 تماس حاصل شود

شرح متعلقات نجوم

جدول یک طب وستارگان

جدول دو طب وستارگان

ادیه منسوب به ستاره زحل

ادویه نباتات منسوب به زحل

ادویه منسوب به مشتری جدول یک

ادویه منسوب به مشتری جدول دو

ادویه منسوب به مریخ جدول یک

ادویه منسوب به مریخ جدول دو

ادویه منسوب به شمس

منسوبات مربوط به شمس

ادویه منسوب به زهره وعطارد

منسوبات نیر زهره

منسوبات عطارد

منسوبات قمر

نجوم چیست؟

نجوم چیست؟


 

کلمه نجوم جمع نجم به معنی ستارگان است. اما واژه astronomy یعنی معنی کلمه نجوم به زبان انگلیسی از دو واژه‌ی یونانی، آسترون به معنای ستاره و نوموس به معنای قانون گرفته شده است. علم نجوم در واقع مطالعه‌ی حرکات، ساختار، تکامل و سرنوشت اجرام آسمانی است. علم نجوم در مسیر تحول خود به کشف بسیاری از قوانین حاکم بر اجرام آسمانی نایل امده است. ولی باید گفت که کار تحقیق و پژوهش در این باره هرگز پایان پذیر نیست. زیرا با پیشرفت تکنولوژی، در هر زمان به اسرار تازه‌ای از جهان آفرینش دست می‌یابیم.
Astronomy : Astron + Nomos
علم نجوم پاسخ به سوالات و چراهای آدمی درباره‌ی جهان افرینش و ماهیت آن است. از دیدگاه دیگر علم نجوم عبارت است از مطالعه‌ی تکامل طبیعی و مادی اجرام و اجسام آسمانی، در هر زمان و مکان معین. به این ترتیب نجوم با مباحث نظری و فلسفی پیوند بسیار نزدیکی پیدا می‌کند.
تقسیمات علم نجوم
1ـ هیئت و نجوم Astronomy
به طور کلی درباره‌ی حرکت اجرام آسمانی بحث می‌کند.
2ـ اخترفیزیک Astrophysics
درباره‌ی ساختار، خواص فیزیکی، ترکیب شیمیایی و تحولات درونی ستارگان بحث می‌کند و به مطالعه‌ی حرکات ظاهری و حقیقی ستارگان و تعیین مواضع آن‌ها نیز می‌پردازد. این بخش خود شامل دو قسمت است:
الف) اخترفیزیک کاربردی Applid astrophysice
عمدتا به طراحی ابزار و وسایل نجومی می‌پردازد و مطالعه‌ی کاربردی روش‌های اخترشناسی مورد نظر است.
ب) اخترفیزیک نظری Theoretical astrophysice
که به کمک قوانین فیزیک، پدیده‌های نجومی را توضیح داده و تبیین می‌نماید.
3ـ کیهان شناسی Cosmology
این رشته قوانین عمومی تکامل طبیعی و مادی جهان و ساختار آن را بررسی می‌کند. به عبارت دیگر، جهان هستی را به طور کلی در نظر می‌گیرد و به مطالعه‌ی آن می‌پردازد. دو موضوع مهم مورد مطالعه‌ی کیهان شناسی، بررسی وضع کهکشان‌ها، نواختران و مساله‌ی اساسی انبساط جهان است.
4ـ کیهان زایی Cosmogony
درباره‌ی چگونگی پیدایش و منشا کیهان بحث می‌کند. مسایل مربوط به پیدایش، تحول و تکوین عالم، در قلمرو مطالعات کیهان زایی است.

نرم افزار قرابادین کبیر بخش تغذیه

فهرست لیست تغذیه در ذیل آمده شرح نسخ خطی هریک از فهرست

نرم افزار با امکان جستجو موجود است جهت اطلاعات بیشتر

با تلفن 09123382295 تماس حاصل فرمائید .

 مقدمه ذوالخاصیة


 

حالات موادغذائی دربدن

غذا ودوای مطلق

غذای دوائی

افعال ادویه واغذیه

امورظاهری وحسی ذوالخاصیة

دوای مسهل ذوالخاصیة

ترکیب مقوی ذوالخاصیة وتاثیرهریک

انواع وشرح ترکیبات

تعریف مزاج

اقسام مزاج

کیفیت مزاج واعتدال بدن

طبیعت ترکیبات صنعتی

روش شناخت تجربی ادویه واغذیه

هشدارهای تجربی ادویه واغذیه

روش شناخت ادویه واغذیه به قیاس

طعم حِریف

طعم مر

طعم مالح

طعم حامض

طعم عفص

طعم دسِم

طعم قابض

طعم حلو

طعم تفر

استشمام ورایحه

لون یارنگ

انواع رنگ

استدلال قیاس

لازمه ترکیب ادویه

مزیت غذا نسبت به دوا

ترکیب ادویه بعداز تشخیص مرض

ضوابط ترکیب ادویه

تشخیص مزاج وترکیب دارو

شناخت درجه طبیعت ترکیبات ادویه

روش استخراج ترکیبات شربت

عمر بعضی از ادویه منفرد

شرح زمان ادراک ومدت عمر ادویه مرکب

علت اختلاف نظر اطباء در خواص ادویه

نگهداری وبرداشت ادویه جات

شرح خوردن وآشامیدن صحیح

دربیان احراق ادویه

احراق بورق

احراق جبسین

احراق حیه

احراق خطاطیف

احراق زاج

احراق زرنیخ

احراق سنگ پشت

احراق عقیق

احراق صدف

احراق نقره

احراق قطران

احراق پشم

تشویه وتحمیص وثقیله

اصلاح یاتدبیر ادویه

اصلاح ذراریح

 اصلاح شبرم

اصلاح ادویه نشاط آور

اصلاح دبق

خیساندن وغسل

شناخت عملکرد وخواص ادویه مفرده

 شرح بعضی اصطلاحات  اطباء

غذای ابراهیمیه مقوی قلب و موافق معده وکبد

امچور(انبه نارس)

  اموتهه یا شیره انبه رسیده

 شرح انواع غذاهای جزر(زردک) وروش های تهیه آنها

غذای جوزابه

 

نرم افزار قرابادین کبیر بخش امراض

فهرست امراض در قدیم آمده شرح نسخ خطی با امکان جستجو از لیست

در نرم افزار موجود است تلفن تماس 09123382295

 

   آدر

 اخذه

  اکله

 ابرقلسا

 ابرده

  ابرش

 ابطریطاوس

 ابریه

 اوبنه

 ابورسما

 ابوبلقسیا

 ابیلیمیا

  اتشک

 الاتساع

 احتباس

  احتواء

 الاختلاج

 اختلاج معده وقلب

 الاختلاط

  الاختلاف

 اختلاف الدکاه

 الاخناق واختناق

  اخیلوس

  ادلاع اللسان

 اوربیان

 ارثیاق

 ارقان

  ارتفاع

  استرخاء واسترخاء الشرج

 استسقا

 اسرالبول

  اسقاط

 اسنان الفار

 

اسهال

  اصنن

 اطروغیا

  اعتقال

 اعوجاج

 اعیا

   غم

 افطیوس واقطیوس

   التصاق

 السن

 الامتلاء

  ام الصبیان

  امغیارینوس

 اموریدوس

 انبوسیما

 انتشار

 انتصاب النفس

  انتفاخ

   انطباق

  انفجارالدم

 انقلاع

     انقلاب الجفن

 انقلاب المعده

  انقیماریوس

 انکسارالاذن

 اوذیما

 اوراطیس

  اورام الاذن

 اوفیلوس

 ایلاوس

 البادشنام

    البثور

   البحران

 البرده تجریک

 البرسام

 البرش

 البرص

 البطم

 البواسیر

 البواتین

 البهر

 بوالدم

 البول فی الفراش

 بولیموس

 البهتوبه

  البهت

  البیاض

 البیضه

 التاکل

  التثاوب

 التحجر

 التخمه

   التخیلات

 التربل

  الترهل

  الترجر

  تزعزع

 مزض تزیدالاسان

  التشنج

 تشنج

   تعقد المفاصل

  تقشرالقلب

  تقطیرالبول

  تعقف الاظفار

 تقلب النفس

 التمدد

  الطمتی

  التلمل

  التفس

  تنفس الصعدا

 الثفظ

 تمرط

 تناثرالشعر

 قوته

  التوثه

  تهج الاجقان

 التهوع

  تینی

 الثالیل

جذب القلب

   حجوظالعین

 حجام

 الجدری

 الجاورسیه

    الجذام

 الجراحه

 الجرب

 جرب الکلبه

 جساه الاجفان

 جساةالمعده والکبد والطحال

  الجشا

جفاف الانف

 الجمره

  جمود

 جمود الصدر

  جمود الدم

 الجنون

 جوع

  الجهر

   الحدبه

  حرقه العین

 الحصبه

   الحصفه

  الحفر

 حکاک المری

 حکة الانف

 حکة الرحم

 الحمره

 الحمق

 الحمی

    خبث النفس

 الخبط

 الخجل

 خراج

 خراط

 خرب

 خشم

  خفقان

خفقةالکبد

 خلع

 خمار

 خلفه

 خمول

 خنازیر

  خناق

  خیالات

خیلان

 داءالاسد

  داءاثعلب

 داءالفیل

   دارالکلب

 دبیلةالکبد

   داخن

  دبیله

 دشبد

 دق الشیخوخه

 دلع

 دمل

    دوار

 دداد

 دیدان

 ذات الاصل

  ذات الجنب

 ذات الرئه

 ذات الصدر

 ذات العرض

     ذبحه

  ذرب

  اندذوبان

 ذهاب ماالاسنان

مزض ذیابیطس

 ربع

 ربو

 رتق

 رجا

 رض

  رعاف

  رعده

 رعشه

 رعونت

 رمص

 ریاح الافرسه

 ریح البواسیر

 ریح المثانه

 ریح الکلیه

 ریح الرحم

 ریح الصبیان

 زحیر

 زرقت

 ریح الشو

 زلق الامعا

 سباب

 سحج

 السدةفی الخیشوم

 السرسام

  سدد

 سرطان الرحم

  سعفه

 سقیروس

   سکر

 سل

 سلاق

   سلس البول

 سلع

 سوالقنیه

 سوالهضم

  سوبیحی

 سوی مزاج

  سونوخس

 شبق

 شتره

  شخوص

 سهر

 شدخ

    شرق

 شرقه الکبد

 شرناق

 شطرالغب

  شعرالمنقلب

 شری

 شفاف

 شقیقه

 شوص

 شوصه

 شیرنج

شهوه الکلبی

  شیرازیه

 شیلم

 صباری

  صالبه

 صداع

 صداع الحدقه

 صدید

 صرع

 صریرالانسان

  الصفر

 صلع

  صنان

 صون

 وردینج

 ورم

 واوضح

  وشکین

 وهن

 هاشمه

 هرب الادین

 هزال

  هلاس

  هواع

 هیضه

 ینع

 یرقان

  نتوءالسره

   فالج

لقوه

دبیله

 


 

تاریچچه طب ایران و جهان

 

 


قرابادین کبیر

شرح نویسنده

روش معالجه در قدیم

طب در چین وژاپن

طب در هندوستان

طب در ایران قدیم

طب در کلده وآشور وبابل

طب در اسرائیل

طب در کشور مصر

طب در کشور یونان

طب در  اروپا

طب در ممالک عربی

ظهور اسلام واثرات در طب

طب در  قرآن کریم

طب در  احادیث شبعه

اطباء در قرون اسلامی

مولف کتاب حاضر

لغت قرابادین

کتب قرابادین

چاپ کتاب

شرح کتاب

مجمع الجوامع

 

تاریچچه طب ایران و جهان تعدادی از دست نوشته های قدیمی را جع به گذشته طب جهان

شرح کتاب خطی قرابادین کبیر قرابادین

شرح کتاب خطی قرابادین کبیر قرابادین 

 از ریشه سریانی grafidion به معنای رساله مختصر است. این دانش به ترکیب داروهای مفرد با یکدیگر میپردازد. به کتابهایی که درباره شناخت داروها و ترکیبات آنها نوشته میشود نیز «قرابادین» میگویند. پزشکان مسلمان در داروگیاهشناسی و داروسازی از طب یونانی و به ویژه آثار جالینوس بسیار تأثیر گرفتند. قرابادین، یا داروسازی یکی از مباحث اصلی در پزشکی سنتی است. لزوم داروسازی زمانی بیشتر احساس می‌شود، که داروی تکی نتواند بیماری را معالجه نماید، یا شخصی چند بیماری داشته باشد. در این صورت ممکن است یک داروی ساده ویا مفرده نتواند بیمار را معالجه نماید. البته اگر یک داروی تکی پیدا شود که به تمامی موارد مورد نیاز بیمار پاسخ دهد و بیمار و بیمارها را کفایت نماید، بهتر است با همان داروی مفرده معالجه گردد و از بکار بردن داروهای مرکب پرهیز شود. طب سنتی پزشکی سنتی یا طب سنتی (Traditional medicine) زمینه‌ای پرقدمت و متنوع است، که به توصیف و بررسی آن‌دسته از سیستم‌ها و دانش‌های پزشکی می‌پردازد، که در طی سده‌های پیشین و قبل از دوران طب مدرن، در جوامع گوناگون بشری بوجود آمده است. طب سنتی به دو بخش نظری و عملی تقسیم شده است که طب نظری شامل: 1. امور طبیعیه 2. اسباب وعلل و 3. دلایل وعلایم می باشد و طب عملی به سه بخش: 1. تدابیر 2. دارو درمانی و 3. اعمال یدی تقسیم می گردد. پایه های طب سنتی اصول و پایه های طب سنتی، امور طبیعیه مبادیی هستند که بدن انسان و سایر کاینات بر آن مبتنی است و هستی و قوام بدن از آن هاست. و به هفت قسمت تقسیم می شوند که شامل: ارکان, امزجه, اخلاط, اعضا, ارواح, قوا و افعال هستند. بخش نخست آن که ارکان هست بدین گونه تعریف می گردد که اجسام بسیطی هستند که اجزای اولی بدن آدمی و غیر آن است ومراد از بسیط بودن آن یعنی این که نمی توانیم آن را به اجسام مختلفی از نظر صورت و طبع تقسیم کنیم.ارکان چهار است و شامل نار (آتش), هوا, ماء (آب), ارض (زمین) می باشد. هر کدام از این ها یک عنصر می باشد و مکان مخصوص خود و دو کیفیت دارا هست که مکان مخصوص بر اساس طبع آن و کیفیات آن به خاطر خصوصیات ذاتی آن است. آتش سبکترین و بالا تر از همه قرار می گیرد که به آن خفیف مطلق می گویند و دارای دو خصوصیت گرم و خشک می باشد. هوا که در زیر آتش قرار میگیرد که به آن خفیف مضاف می گویند و دارای دو خصوصیت گرم و تر می باشد. آب در زیر هوا که به آن ثقیل مضاف می گویند و دارای دو خصوصیت سرد و تر می باشد. و زمین که درمرکز قرار می گیرد و به این دلیل ثقیل مطلق می باشد و دو خصوصیت سردی و خشکی را دارا میباشد. تدبیر داروها اصلاح طعم شاید داروی ساده و تکی، نیاز پزشک را در خصوص درمان بیمار برآورده می‌کند. اما مزه دارو طوری است که طبیعت آن را برنمی‌تابد، و معده از قبول آن اجتناب می‌نماید. ترکیب داروهای دیگری که هم کمک کار داروی اصلی باشد، و هم باعث اصلاح مزه آن گردد، لازم و ضروری است. بدرقه دارو تا اندام هدف در بحث داروسازی پزشکی سنتی، رسیدن دارو به اندام هدف بایسته است. چون اگر این امر محقق نگردد و دارو قبل از رسیدن به اندام در اثر هضم و مخلوط شدن با غذا و ... اثر خود را از دست بدهد، دیگر تاثیر مورد نیاز را نخواهد داشت. از این جهت لزوم داروهای مرکب، داروهایی که داروی اصلی را تا اندام هدف بدرقه نماید، بسیار حایز اهمیت است. سرعت عمل در تاثیر داروهای تکی و ساده‌ای هستند که انتظار پزشک را در درمان برآورد می‌کنند ولی در رسیدن به اندام هدف تاخیر دارند. برای مثال: قرص کافور که برای حرارت مزاج قلب تجویز می‌شود، در رسیدن به اندام هدف تاخیر دارد. زعفران کار سرعت بخشیدن به قرص کافور را انجام می‌دهد، و همین که قرص کافور به قلب رسید، زعفران از او جدا می‌شود. کاهش سرعت سیر دارو برای کفایت تاثیر داروهایی هستند که در تاثیربخشی و درمان بیماری، موثر و کافی هستند، ولی بسیار تند و تیز عمل می‌منند و فوراً از محل اندام هدف عبور کرده و فاصله می‌گیرند. باید برای تاثیردهی مطلوب این داروها، از سرعت آنها کاسته شود. اکثر داروهای بازکننده انسدادها این چنین هستند و سرعت زیادی دارند. برای این مورد می‌توان تخم ترب را در داروهای بازکننده انسداد کبدی مثال آورد. تخم ترب باعث تاخیر داروی ضد انسدادی در مبد شده و در این تاخیر، دارو کارش را در کبد انجام خواهد داد. و . . . با افزودن داروی دوم، مزاج دارو از حالت اول خارج شده و بحث مزاج مرکب بروز می‌کند. مزاج مرکب نوشتار اصلی: مزاج مرکب برای بدست آوردن مزاج مرکب دارویی که از زنجبیل که در دویم گرم و خشک است و کندر که در سیم گرم و خشک است و بنفشه که در دویم سرد و تر است، بدین صورت عمل می‌کنیم: مجموع درجات گرمی و سردی و شربت‌ها (واحد میزان مصرف) هر یم از اجزاء را جداگانه بدست آورده بعد با جمع آنها مجموع کلی حاصل می‌شود. این مجموع کلی را از بزرگترین عدد بدست آمده تکی کسر کرده و بر قدر شربت‌ها تقسیم می‌نماییم، حاصل مزاج مرکب خواهد بود سید محمد حسین علوی عقیلی خراسانی شیرازی: عقیلی طبیب بزرگ قرن 12 هجری قمری در خانواده‌ای زندگی ‌نموده که همه از بزرگان عرصة طب در روزگار خود بوده‌اند. او از نوادگان سیّد مظفر الدین حسین خراسانی است که از جمله اطبای خراسان و از بزرگان خاندان عقیلی است که به شیراز رفت و در آنجا ساکن شد. محل تولد عقیلی به‌درستی معلوم نیست ولی او در آثار خود سخنانی بیان می‌کند که بیانگر حضور او در ایران و هند بوده است. حکیم محمدحسین عقیلی خراسانی از جمله کسانی است که برای آنان که سر در گرو دانش آموزی در این قلمرو نهاده‌اند، شخصی ناشناخته نیست البته در این حوزه، افراد بسیاری را می توان برشمرد که جایگاه مهمی در این زمینه دارند، ولی چند علت ما را بر آن داشت که در این نوشتار به زندگی و آثار حکیم سید محمّدحسین علوی عقیلی خراسانی اشاره ای داشته باشیم رشد و نمو در خانواده ای که بسیاری از آن ها طبیبانی نامدار به شمار می آیند، جامعیت کتب و آثار او و موشکافی های مفصّل و عالمانه او در این آثار و تأثیر او و خاندانش در پایه گذاری طب در شبه قاره هندوستان از جمله عللی است که وی را از بسیاری از طبیبان و حکیمان گذشته، ویژگی خاصی می بخشد گفتار زیر نیز تأملی است در این باره؛ باشد که مورد طبع مردم صاحب نظر شود زندگی و آثار سید محمد حسین عقیلی خراسانی خاندان عقیلی جزء سادات علوی موسوی شمرده می شوند سید مظفرالدین خراسانی، یکی از بزرگان این خاندان است و هم چنین میرزا محمدتقی موسوی، که پدربزرگ عقیلی موردنظر ماست، از جمله افراد این خانواده شمرده می شود علاوه بر این پسوند علوی همراه نام بسیاری از افراد این خاندان به چشم می خورد حکیم محمّدحسین عقیلی نیز با صراحت از سیادت خود یاد می کند مشهورترین و اثرگذارترین فرد در میان این خاندان، حکیم محمدحسین عقیلی است که زندگانی او را در دو بخش زندگی شخصی و علمی بررسی می کنیم: 1 ـ زندگی شخصی محمدحسین عقیلی که گاه از او به سیدمحمّد حسین خان، میر محمدحسین خان بهادر، محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی، و محمدحسین بن محمدهادی عقیلی علوی خراسانی شیراز، نیز تعبیر شده است، فرزند محمدهادی است علوی خان که دایی پدر اوست، در ابتدای کتاب قرابادین چنین می نگارد خال والد ماجد مغفور مبرور محمدهاشم المخاطب بحکیم سید علوی خان بن حکیم محمدهادی العلوی دست به تألیف قرابادین زد و ناتمام ماند. دکتر میر نیز در کتاب ترجمه قانونچه وی را نوه خواهر علوی خان می داند البته این سخن با کلام عقیلی منافاتی ندارد زیرا در مبحث زندگی میر محمدهادی قلندر به این اشاره شده که دختر وی ـ یعنی خواهر علوی خان ـ مادربزرگ عقیلی است. مرحوم آقابزرگ تهرانی در کتاب الذریعه نیز با اشاره ای مختصر تنها به این اشاره می کند که محمدهاشم از خویشاوندان عقیلی بوده است محل تولد وی به درستی معلوم نیست او گاه به گزارش درباره محله ای از ایران می پردازد، مثلاً در توصیف آب رکنی شیراز چنین می گوید چشمه رکن آباد شیراز اکثر اوصاف محموده جمع است ولیکن آب رکنی بسیار کم است و تا به ثلث شهر شیراز می رسد و تمام می گرددکه این حاکی از حضور او در منطقه ای از ایران بوده است و گاه از حضور خود در یکی از نواحی هندوستان سخن می گوید، مثلاً در کتاب قرابادین کبیر در مبحث چوب چینی سَلْهتی می نگارد بدان که إلی الآن که سنه یک هزار و یک صد و هشتاد و پنج هجری است با وجود قرب سَلْهت که چهارده پانزده منزل بیشتر فاصله و دور از مرشد آباد نیست و در جانب شمال مایل به شرق و در سر حد مملکت بنگاله واقع استو یا در مبحث حدود الأمراض قرابادین می نویسد و جامع اوراق در بنگاله آنچه مشاهده کرده آن است که این گزارش ها نشانگر مسافرت های مؤلف به نقاط مختلف در طول حیات اوست البته این همه اطلاعات درباره زندگی شخصی او نیست و آنچه دراین باره به دست ما رسیده، همان نکاتی است که عقیلی در گوشه و کنار کتب خود بدان ها اشاره کرده است و این به سبب مناسبتی است که احیاناً در مبحثی طبی پیش می آید و الّا خود عقیلی قصد گزارش زندگی شخصی خود را نداشته است، به همین سبب اطلاعاتی از ازدواج او، همسر یا همسرانش، فرزندان و تعداد آن ها در دسترس نیست. به نظر می رسد عقیلی فرزند ذکور نداشته است و یا اگر داشته، در کودکی از دنیا رفته اند و یا حرفه پدر را، که حرفه و مهارت خانوادگی آنهاست، پیش نگرفته اند از این رو گویا طومار خاندان عقیلی با مرگ او به پایان می رسد حکیم ناظم جهان، مؤلف اکسیر اعظم، نیز که به کتب این خاندان اهمیت می داده و در جای جای کتاب ارزنده اش، صراحتاً از آن ها مطالبی را نقل می نماید، از کتاب و یا نوشته و یا حتی نسخه ای از فرزندان عقیلی یاد نمی کند، که این صحت سخنان پیشین ما را تأیید می کند البته ممکن است خاندان وی پس از مرگ او به ایران مهاجرت کرده باشند و ادامه زندگی خود را در این دیار سپری کرده باشند، ولی هرگز گزارشی این گونه به دست ما نرسیده است، هرچند ممکن است با کند و کاوی در فهرست نسخ مخطوط و ناآشنای دو کشور ایران و هند، سرنخی از این خاندان بزرگ و فرهیخته به دست آورد 2 ـ زندگانی علمی بررسی زندگانی علمی حکیم محمدحسین علوی عقیلی نیازمند احاطه بر کتب او، اطلاع دقیق از اساتید او، تأثیرپذیری او از گذشتگان، تأثیرگذاری او بر آیندگان و ماندگاری آثار اوست اطلاع یافتن از اساتید او کار چندان دشواری نیست او در خانواده ای زندگی می نموده که همه از بزرگان عرصه طب در روزگار خود بوده اند، از این رو خوشه چینی از خرمن پرفیض آن ها و استفاده از تجربیات ارزنده آن ها، که گاه به صورت اثر و یا نسخه ای برای او به یادگار مانده است، به سهولت برای او ممکن پذیر بوده است عقیلی از تجربیات استاد خود، علوی خان و پدر و دیگر اقوام خود استفاده های فراوانی برده و در جای جای کتب خود، چه در قرابادین و چه در معالجات، این تجربیات را نقل کرده است در این میان نقش معتمدالملوک، به عنوان یکی از بارزترین شخصیت های این خانواده و از جمله اساتید او، و پدر او جلوه گری بیشتری دارد بسیاری از این تجربیات به صورت کتاب مدون نبوده تا ما امروز بتوانیم با قاطعیت ادعا کنیم این نوشته ها از آنجا گرفته شده است بلکه بیشتر به صورت نوشته های پراکنده و یا نسخه هایی بوده که به دست عقیلی رسیده است. به عنوان نمونه عقیلی در کتاب ارزشمند معالجات در مبحث بیماری های صدر می نویسد و نواب معتمدالملوک، قدس سره، نوشته اند دیدم من مردی را که مدّه کامله در صدر او بود و اخراج یافت از امعای او به طریق براز و از وی به طریق قی، مدّه بسیاری و هلاک گردید در اندک روزیو یا در کتاب قرابادین بسیار از پدر خود یاد می کند و عباراتی این گونه می نویسد قلمی فرموده اند والد ماجد بخشی از این نوشته ها، نسخه های شخصی است که برای پادشاهان و اطرافیان آن ها ساخته شده است این نسخه ها با توجه به عدم عنایت به بسیاری از لوازمات، نمی تواند به عنوان نسخه های عمومی مورداستفاده قرار گیرد امّا بخشی، حالت گزارش پزشکی دارد که بسیار باارزش است و سیر درمان و برخورد پزشک با بیماری را نشان می دهد این بخش، گاه به صورت حکایاتی در کتب پزشکی، و نه تنها کتب عقیلی، به چشم می خورد حکایت زیر که در کتاب معالجات آمده است نمونه ای از این گزارش هاست و نواب معتمدالملوک، سید علوی خان خال والد ماجد ـ قدس سرهما ـ فرموده اند که مرد جوانی نزد من آمد و شکایت نمود از وجع شدیدی که در پهلوی راست او به هم رسیده و کشیده تا به جانب شانه و چنبره گردن او و نبض او ممتلی عظیم بود و معتاد به فصد و مدّت مدید که فصد نکرده بود امر نمودم او را به فصد باسلیق و مقدار دو ثلث رطل خون از او گرفتم، وجع او قدری تسکین یافت به حدی که توانست نشست و با یاران خود از آخر روز تا ربع شب صحبت داشت گذشته از این مطلب، که شاید بتوان به عنوان مقدمه ای در یادکرد از اساتید وی دانست، بنابر نقل عقیلی در مقدمه کتاب ارزشمند قرابادین، که شاید از بزرگترین قرابادین های موجود و در دسترس باشد، وی سلسله و طریقی را برای اساتید خود ذکر می نماید در صدر این سلسله پیامبر بزرگ الهی حضرت سلیمان ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ قرار دارد این سخن، ادعای ما را در مقدمه، مبنی بر الهی بودن این علم تأیید می کند بعد از حضرت سلیمان علیه السلام، اسقلینوس و پس از او بقراط قرار دارند بعد از بقراط، اطبای حرّان و پس از آن ها اطبای خوز و طبرستان قرار دارد این نشان می دهد که این دو ناحیه، دارای مکتبی اثرگذار و علمی در طب بوده اند البته در این میان، نام شخص خاصی مطرح نیست و این شاید دلیل آن باشد که شهرت و تأثیر این دو مکتب، بسته به شخص خاصی نبوده است بلکه در پایه ریزی این دانشگاه های علمی، فرهیختگان بسیاری نقش داشته اند، که متأسفانه درگذر تاریخ به فراموشی سپرده شده اند در مرتبه بعدی از این سلسله، با میرزا مسیح برمی خوریم میرزامسیح هرچند فرزند سید مظفرالدین که خود از اطبای خراسان است، می باشد، ولی ذکر این سلسله نشان می دهد که میرزامسیح دانش آموخته مکتب پدر نیست، بلکه وی، اندوخته های علمی اش را مرهون اطبای خوز و طبرستان است پس از میرزامسیح، میر محمدهادی قلندر قرار دارد در این سلسله پس از میر محمدهادی علوی، سید محمدتقی موسوی، میر محمدهاشم و محمدهادی عقیلی قرار دارند در این سلسله، حکیم محمدحسین عقیلی خراسانی، که موردنظر ماست، از پدرش، یعنی محمدهادی و از دایی پدرش، یعنی علوی خان کسب فیض نموده است از اساتیدی که عقیلی به ارادت آنان تصریح نموده شخصی است با نام میر محمدعلی حسینی سخن عقیلی درباره این شخص به گونه ای است که گویا میر محمدعلی از دیگر اساتید او برتر بوده است مثلاً در ابتدای کتاب مخزن الأدویه عنوان می کند از عنفوان جوانی به خدمت والد ماجد این علم را آموخته است ولی در چند سطر بعد استاد خود را میر محمدعلی الحسینی معرفی می کند عقیلی در ابتدای تمام کتب خود به این استاد اظهار ارادت می نماید و تألیفات خود را امتثال امر او می داند به عنوان نمونه در ابتدای کتاب قرابادین چنین می نویسد خال والد ماجد مغفور مبرور، محمدهاشم المخاطب به حکیم سید علوی خان ابن حکیم محمدهادی علوی دست به تألیفات قرابادینی زد و ناتمام ماند و میر محمدعلی الحسینی پیر و مرشد من از من خواست کار او را تمام کنماز اساتید دیگر عقیلی اطلاع دقیقی در دسترس نیست هرچند وی از اطبای فراوانی در کتب خویش یاد می کند و این امر نشانگر آن است که وی به طور مستقیم یا مع الواسطه از خرمن اساتید فراوانی کسب فیض نموده است عقیلی علاوه بر مهارتی که در طب دارد از علوم دیگر نیز بی بهره نبوده و در کتبش گاه استفاده ای از علوم دیگر نیز می کرده است مثلاً گاه از اصطلاحات منطقی و اصولی استفاده می کند؛ بیان قواعدی از جمله یرجع کل شی الی اصله و اذا تعارضا تساقطا از جمله این اصطلاحاتند استفاده از آیات قرآن و احادیث معصومین ـ علیهم السلام ـ نیز حاکی از اطلاع و اعتقاد او به کلام الهی و سخنان خاندان پیامبر است مثلاً در مقدمه کتاب خلاصه الحکمه در بیان فضیلت علم طب می نگارد بدان که فضیلت و شرف آن را این بس که وارد است و العلم علمان علم الابدان و علم الادیان و در ادامه همان، در بیان نیازمندی انسان به طب برای شناخت و معرفت الهی به این آیات و روایات استشهاد می کند و فی انفسکم افلا تبصرون ، افلا ینظر الانسان الی نفسه ، من عرف نفسه فقد عرف ربه و اعرفکم بنفسه اعرفکم بربهعقیلی مطالعاتی در عرفان، تفسیر، شعر و نیز داشته و گاه گاهی بدین علوم اشاراتی داشته است اگر به مقاله ای که او تحت عنوان عشق در کتاب معالجات نگاشته است و ما آن را در پی خواهیم آورد، بیندازید، علاوه بر جنبه های فوق نشانی از ذوق لطیف و ولایت مداری او را مشاهده می نمایید آثار عقیلی درباره کتب او، که بیان کننده ارزش و جایگاه علمی عقیلی اند، شاید سخن به دراز بکشد تعداد و اسامی کتب، موضوعات آن ها، وجود آن ها و میزان تأثیرگذاری آن ها، مباحثی است که در این راستا پی می گیریم کتاب های بر جای مانده از عقیلی، شاید از مفصل ترین کتب طبی بر جای مانده باشد در زیر به کتب و یا رسالات او، که بر جای مانده و یا لااقل نامی از آن ها در تاریخ برده شده، اشاره خواهیم نمود 1 ـ دستور شفایی آقابزرگ تهرانی در موسوعه گرانقدر الذریعه، این کتاب را به وی نسبت داده است ولی به همین مقدار بسنده کرده و چیزی افزون بر این ننگاشته است 2 ـ قرابادین صغیر عقیلی، خود به تألیف این کتاب تصریح می نماید سخن ما درباره این مدّعا نقلی است که در کتاب خلاصه الحکمه وجود دارد عقیلی در این کتاب چنین می نگارد وصف شراب حلال از آن جناب ـ صلوات الله علیه ـ در قرابادین کبیر در حرف الزاء در زبیب، و در قرابادین صغیر مفردات در حرف الشین در اشربه مذکور شدهمتأسفانه این کتاب امروزه در دسترس نیست و گزارشی از آن نیز در فهرست های خطی کتابخانه ها به دست نیامده است البته به نظر می رسد جامعیت کتاب ارزشمند قرابادین کبیر، سبب این امر باشد و تألیف این کتاب، از اقبال اندیشمندان به کتاب قرابادین صغیر می کاسته است 3 ـ خلاصه الطب مرحوم آقابزرگ تهرانی در کتاب الذریعه نقل نموده است که این کتاب، در کتابخانه داخل سرای همایون استانبول موجود می باشد آن مرحوم احتمال آن را داده که این کتاب همان کتاب خلاصه الحکمه باشد البته گزارش مرحوم آقابزرگ بر اساس فهرست تنظیم یافته آن کتابخانه است، نه دریافت های مشاهداتی ظاهراً عقیلی به غیر از کتاب ارزشمند خلاصه الحکمه، کتابی با نام خلاصه الطب داشته است و علی رغم آن که اسم این کتاب در کتب مختلف آمده است، اثری از آن نیست احتمال آن می رود که خلاصه الطب، خلاصه ای از کتاب ارزشمند خلاصه الحکمه باشد که بعدها با توجه به تفصیل و اهمیت خلاصه الحکمه، این کتاب به دست فراموشی سپرده شد 4 ـ زبده النکات فی شرح الکلیات این کتاب، که شرح قانونچه چغمینی است، در فهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی به چشم می خورد البته به نظر می رسد مؤلف باید محمدحسین یا حسین بن محمدهادی علوی باشد هرچند با توجه به تاریخ کتابت به نظر می رسد این کتاب تألیف عقیلی موردنظر ما نباشد، زیرا عقیلی کتاب معالجات را بعد از سال 1195 هـ ق، که سال تألیف کتاب ارزنده خلاصه الحکمه است، تألیف کرده است یعنی 71 سال بعد از تاریخ کتابت کتاب زبده النکات فی شرح الکلیات احتمال می رود این کتاب تألیف پدر عقیلی یعنی محمدهادی باشد، بنابر این نام مؤلف باید این گونه ضبط گردد ابوالحسین محمدهادی علوی شیرازی 5 ـ رساله ای در باب طحال اطفال گزارش این کتاب بنابر نقل عقیلی در کتاب خلاصه الحکمه است وی در این کتاب چنین می نگارد مؤلف رساله ای علی حده در این مرض نوشته و هم چنین در معالجه طحال ایشان البته امروزه این کتاب در دسترس نیست 6 ـ رساله حجامت عقیلی در کتاب خلاصه الحکمه به رساله ای در این باب که از تألیفات خود اوست، اشاره می کند متأسفانه این رساله به دست ما نرسیده است 7 ـ رساله ای در باب حصبه و جدری و حمیقا نام این رساله بنابر تصریح عقیلی در کتاب قرابادین کبیر و کتاب خلاصه الحکمه آمده است 9 ـ رساله عرق مدنی گزارش این رساله در کتاب قرابادین به چشم می خورد 10 ـ رساله ای در باب جنین نام این رساله در کتاب خلاصه الحکمه به چشم می خورد 12 ـ کتابی درباره معالجه ذات الریه اطفال عقیلی در کتاب خلاصه الحکمه بدین کتاب اشاره نموده است 13 ـ معالجات این کتاب بخشی از موسوعه مفصل مجمع الجوامع است که عقیلی دراین باره می گوید اما بعد می گوید بنده خاطی محتاج به رحمت ربه الغنی محمدحسین ابن المرحوم المبرور محمدهادی العلوی العقیلی که چون از تألیف فن کلیات مسمّی به خلاصه الحکمه و مفردات مسمّی به مخزن الأدویه و مرکبات مسمّی به ذخائر الترکیب از کتاب مجمع الجوامع ـ بعون الله تعالی و لطفه ـ فارغ گردید، حال شروع نمود به تألیف معالجات امراض مختصه از سر تا قدم در ضمن دوازده مقاله با توجه به این سخن و این که عقیلی خود نگاشته که سال 1195 هـ ق به تألیف کتاب خلاصه الحکمه پرداخته است، باید گفت تألیف کتاب معالجات بعد از سال 1195 هجری است؛ هرچند مؤلف، خود در این باره تصریحی نکرده است این کتاب بنابر تصریح مؤلف، مشتمل بر دوازده مقاله است هر مقاله از این کتاب مشتمل بر چند فصل است فصول کتاب نیز خود به چندین باب تقسیم می شود 14 ـ معالجات (عربی) عقیلی قبل از تألیف چهار کتاب مشهور خود، یعنی مخزن الأدویه، قرابادین، خلاصه الحکمه و معالجات، دست به تألیف کتابی در باب معالجات به زبان عربی زده بوده که این کار بنا به عللی، که ما نیز به درستی از آن اطلاع نداریم، ناتمام مانده است عقیلی سال تألیف این کتاب را سال 1183 هـ ق ذکر کرده است متأسفانه از این کتاب نیز امروزه گزارشی به دست ما نرسیده است 15 ـ ذخائر التراکیب یا قرابادین کبیر این کتاب، اولین کتابی است که عقیلی از مجموعه بزرگ جوامع الجامع، نگاشته است عقیلی در مقدمه کتاب خلاصه الحکمه، ساختار قرابادین را این چنین ترسیم می کند و آن کتاب را بدین نسق و آن کتاب را که اولاً بعض ادویه مفرده که اصل و عمود اند در بعض مرکبات و آن مرکبات به نام آن ها مشهوراند با بیان طبیعت و خواص و منافع و مقدار شربت و مضارّ و إصلاح ذکر نماید، و در ذیل هریک تراکیب موسومه بدان را و ثانیاً در ضمن جابجا نیز مرکباتی که هریک موسوم به اسمی خاص اند ـ نه به اسم دوایی خاص ـ معین ـ برای آن که تامّ و جامع باشد و احتیاج به کتابی دیگر نیفتد از قرابادینات و همگی به ترتیب حروف تهجی برای سهولت اخذ و تلقی قرار داده ام و در ضمن کتب و ابواب و فصول و خاتمه می باشددر حقیقت، قرابادین عقیلی دنباله نوشتار مرحوم علوی خان نیست بلکه این قرابادین، کتاب مستقلی است؛ هرچند عقیلی در این کتاب از نوشتار علوی خان استفاده های فراوان کرده است قرابادین کبیر، بزرگترین قرابادین نوشته شده موجود تا حال حاضر می باشد این کتاب از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است که توجه این خصوصیات، اهمیت این کتاب را برای ما مشخص می سازد هرکس به کتاب قرابادین مراجعه نماید با اشخاص زیادی روبه رو می شود که عقیلی در این کتاب از آن ها مطالب فراوانی نقل می کند این نقل قول ها، گاه از روی نوشتار آن ها بوده که به دست عقیلی رسیده است و گاه به منبع آن اشاره نکرده است این مطلب نشان گر آن است که عقیلی در تألیف این کتاب از تجربیات افراد فراوان استفاده نموده است و هم چنین در نگارش قرابادین، کتابخانه بزرگی از تألیفات حکمای سابق در اختیار داشته است از سرنوشت بسیاری از این کتب امروز اطلاع دقیقی نداریم اهمیت قرابادین در این است که این کتاب، با توجه به عدم دسترسی به منابع آن، می تواند ما را به نظریات حکمای گذشته رهنمون باشد و هم چنین با توجه به اطبای فراوانی که در این کتاب نام آن ها به میان آمده، این کتاب می تواند به عنوان تذکره ای جامع در تاریخ طب مورد استفاده دانش پژوهان طب و حکمت قرار گیرد از خصوصیات دیگر قرابادین کبیر این است که عقیلی در این کتاب، اسامی ناآشنایی برای بعضی از داروها ذکر می نماید که در کتب پیشین کمتر به این گونه واژه ها برمی خوریم از جمله این کلمات می توان به این اسامی اشاره کرد ارگچه، اطریه، آثاناسیا، رامهرنات، غفطارقان، دیاقوذا عقیلی در این کتاب و کتب دیگرش به واژه آفرینی و استعمال لغات ناآشنا و یا محلی پرداخته است مثلاً در مورد بیماری ها از اسامی خاصی استفاده کرده که در کتب دیگر یافت نمی شود، مانند ریحک یا کزک 16 ـ مخزن الأدویه و تذکره اولی النهی عقیلی پس از تألیف قرابادین، دست به تألیف این کتاب زده است وی در مقدمه مخزن الأدویه در این باره چنین می گوید و بعد اتمام آن (قرابادین کبیر) ـ بحمدالله و حسن توفیقه ـ باز حسب الأمر آن جناب سامی ـ مدظله العالی ـ متوجه جمع و تألیف کتابی در ادویه مفرده گردید أیضاً به ترتیب حروف تهجی از الف تا یاء در ضمن ابواب و فصول، ملتقط از کتب معتبره متداولهمخزن الأدویه در ابتدا از یک مقدمه تشکیل شده است این مقدمه که به ذکر کلیاتی درباره استفاده از ادویه و خصوصیات کلی آن ها اشاره دارد، مشتمل بر چهارده فصل است پس از مقدمه، عقیلی مفصل ترین بخش کتاب را در 28 باب، یعنی به تعداد حروف الفبا (عربی)، به نگارش درآورده است هر باب به مقتضای تعداد ادویه و نیز حروف دوم آنها به چندین فصل تقسیم شده است عقیلی در خاتمه این کتاب، که 28 باب است، به ذکر اسامی ادویه که در کتاب به صورت پراکنده نقل شده است، می پردازد ابواب خاتمه نیز به مقتضای حرف دوم این ادویه، به چند فصل تقسیم شده است امروزه کتاب مخزن الأدویه یکی از مفصل ترین و مشهورترین کتاب هایی است که در این باره در دسترس دانشجویان این رشته قرار دارد 17 ـ خلاصه الحکمه عقیلی پس از اتمام مخزن الأدویه، دست به تألیف کتابی درباره کلیات علم پزشکی زد این کتاب سوّمین کتاب از موسوعه ارزشمند مجمع الجوامع است مقدمه کتاب، که متضمن چهار فصل می باشد، در بیان تعریف علم طب، هدف، موضوع و شرف آن و بیان سخنانی به عنوان وصیت و نصیحت در آداب طبیب و بیمار است مقاله اول این کتاب مشتمل بر چهار رکن است و در این مقاله مؤلف به بیان امور نظری و تئوری می پردازد رکن اول این مقاله مشتمل بر یک مفتاح و هفت فصل، رکن دوم مشتمل بر یازده فصل، رکن سوم متضمن چهار فصل و رکن پنجم در برگیرنده پنج باب است مقاله دوم که در آن به بیان امور عملی پرداخته شده، مشتمل بر دو فن است در فن اول در ضمن شانزده فصل، اموری درباره حفظ صحت بیان شده است و در فن دوم، معالجات و دستورالعمل هایی به عنوان کلی ذکر شده است؛ این فن شامل سه فصل است بخش آخر که به عنوان خاتمه در این کتاب ذکر گردیده در برگیرنده عناوینی است که از آن ها به تدبیر تعبیر می شود البته در تمامی کتب کلیات از زمان بوعلی به بعد این بخش به چشم می خورد، اما هیچ یک از نویسندگان به تفصیل و دقت عقیلی در تدابیر ننوشته است، مخصوصاً در فصل تدبیر حبلی و مرضعه آن چنان توضیحات مفصلی درباره زنان حامله و شیرده بیان کرده که خود می تواند به عنوان کتابی جداگانه چاپ شود هم چنین است فصل تدابیر مسافران و فصل تدبیر اطفال و فضل تدبیر مشایخ که حقاً هر کدام کتابی کامل در موضوع خود است، مثلاً آنچه از بیماری اطفال در خلاصه الحکمه آمده است مفصل ترین بحث بیماری اطفال است که تا به حال به دست ما رسیده و هیچ کدام از کتب تا این حد مبسوط در بیماری اطفال بحث نکرده اند البته به غیر از این قسمت، این کتاب مفصل ترین کتاب در زمینه کلیات طب می باشد و از نظر حجم مطالب در باب کلیات طب فقط کتاب تحفه سعدیه شرح قانون بوعلی تألیف قطب الدین شیرازی است که با آن برابری می کند وگرنه در بین کتب فارسی تا به حال کتابی به این حجم در باب کلیات نگاشته نشده است شاخصه های علمی و اخلاقی عقیلی عقیلی شخصی بوده که در خانواده علم و طبابت پرورش یافته و نزد بهترین اساتید طب کسب فیض نموده است علاوه بر آن از تجربیات شخصی چون میر محمدهاشم معتمد الملوک بهره جسته و از فنون طب هندی نیز آگاهی داشته است و در گوشه کنار کتاب هایش مکرراً به آن ها اشاره می کند علاوه بر این ذکر بیش از 100 طبیب نامی و نقل قول از آن ها از حکمای یونان گرفته تا عرب و فارس از قدیمی ترین آن ها اسقلینوس تا اطبای معاصر خود مانند حکیم اکبر ارزانی و ذکر بیش از 40 کتاب طبی مشهور، حاکی از کوشش و تتبع مؤلف در علم طب و اهمیت تألیف کتاب دارد مؤلف تنها از اطباء گذشته مطالب را نقل قول نکرده، بلکه در بعضی موارد، به آن ها اشکال گرفته و نظریه آن ها را رد کرده است؛ مانند رد نظرات داود انطاکی در باب حقنه کتب عقیلی از دو خصوصیتِ تتبع و تحقیق برخوردار است این سخن نیازمند هیچ توضیحی نیست، بلکه هر که به کتاب های او نظری اجمالی بیندازد از این دو خصیصه آگاه می شود؛ در میان کتب او که به دست ما رسیده است، قرابادین کبیر بیشتر نشاندهنده خصوصیت تتبع و کتاب خلاصه الحکمه بیشتر بیانگر خصوصیت تحقیق اوست عقیلی خود نیز تصریح کرده است که تنها به تقلید گذشتگان نپرداخته و هدف او جمع آوری مجموعه ای مفصل نبوده، که البته این امر نیز عملی ارزشمند است، بلکه او سخنانی را نقل می کند که حقیقت آن به تجربه و تحقیق برای آن به اثبات رسیده باشد با توجه به این خصوصیات، او گاه سخنان حکیمان گذشته را در بوته نقد قرار می دهد مثلاً در مبحث قاروره در نقد سخنان قرشی پس از نقل کلام شیخ الرئیس برداشت قرشی را رد کرده و آن را نقد می کند و چنین نگاشته و اعتراضی که شارح نموده بر او که گفته سواد بول محمود نیست جمیع اشخاص و أسنان را و مخصوص به مشایخ و نسوان نیست مگر بحرانی آن که محمود است همه را, غیر واقع است مراد او رحمه الله را خوب نیافته و یا بر گفته ملا نفیس کرمانی در مبحث حقنه اشکال می کند او در عین نقد سخنان بزرگان، جانب ادب را نیز رعایت می کند و گاه از آن ها با القابی شایسته تعبیر می کند عقیلی از علوم زمانه خود نیز آگاهی داشته و هم چنین از طب و روند آن در ممالک دیگر بی خبر نبوده است؛ مثلاً در مبحث کتاب خلاصه الحکمه به اطبای مسیحی که از عرقیات و املاح و جوهر و روغن مستخرج از ادویه استفاده می کردند، اشاره می کند او در کتاب قرابادین کبیر این ملل را به طایفه نصاری یاد کرده است و تحت عنوان ادویه جدیده و طرق استعمال آن ها راجع به احوال عجیب آنان سخنانی ایراد می کند و در جایی می گوید که این ملت نصاری ادویه تازه ای کشف کرده اند که بعضی از آن ها مانند شجره النبی (کاسکار سگاردا) و عشبه مغربی و چوب چینی و زردچوبه و چلاپا و عصاره ریوند و چای ختایی و دارچینی و بادیان ختایی و ساگودانه و نارگیل دریایی و گنه گنه در دنیای پزشکی شهرت بسیار دارد و امر دیگر قابل توجه این است که وی بعضی از طرق معالجه اطبای فرنگ را نیز زیر بحث آورده است از جمله آن طریقه، انتقال خون است که در مخزن الادویه فارسی در ذکر باب دم، درج شده است او درباره افعال و خواص این ادویه جدید مقاله ای جامع و سودمند نوشته که لطف الله مولوی افندی چلبی آن را از ترکی به عربی برگردانده است از او در میانه انبوه کتاب های بر جای مانده اش نظریات جدید و گاه ابتکاری به چشم می خورد مثلاً در کتاب خلاصه الحکمه به حرکت لب های جنین اشاره کرده است، در حالی که اگر کسی از طب جدید و کشفیات آن آگاهی داشته باشد می داند که این مطلب از کشفیات طب جدید شمرده می شود هم چنین وی در همین کتاب، سخن از سنگ کلیه، در اطفال می گوید، در حالی که امروزه نیز این سخن شگفتی آفرین است با این حال حکیم محمدحسین عقیلی بسیار متواضع است؛ مراجعه به مقدمه کتب او ما را از سخن دیگر بی نیاز می سازد، در متن کتاب نیز گاه از خود با تعابیری یاد می کند که نشانگر روح تواضع و مردانگی در اوست؛ مثلاً در مباحثی از خلاصه الحکمه از خود چنین تعبیر می کند راقم هیچ مدان، احقر العبادعلاوه بر این عقیلی شخصی متعبد به شرع و متخلق به اخلاق اسلامی است ولایت مداری نیز در کلام و نوشتار عقیلی به صورتی ظاهر جلوه گر است او ولایت ائمه اطهار ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ و تبعیت و ولاء ایشان را در فراگیری دانش طب ضروری می داند آنچه عقیلی بر آن اصرار دارد امروزه نیز می تواند در ابتدای دانش آموزی به عنوان اصلی اساسی مورد توجه قرار گیرد که طب را میزان شرع قرار ندهند، شرع را میزان طب قرار دهند. منابع: مقاله خلاصه الحکمه، مخزن الأدویه، قرابادین لبکی، قرابادین کبیر، ترجمه قانونچه، معالجات، الذریعه از اساتید عقیلی می‌توان پدرش محمد هادی عقیلی، علوی‌خان و میر محمدعلی حسینی را نام برد. وی علاوه بر مهارتی که در طب داشت، از علوم دیگر نیز بی‌بهره نبوده و آن‌چه از نوشته‌هایش به‌دست می‌آید نشانة آشنایی او با علومی از جمله منطق، اصول، حدیث، عرفان، تفسیر، شعر و . . . می‌باشد. کتاب‌های برجامانده از عقیلی، شاید از مفصل‌ترین کتب طبی برجامانده باشد. مهمترین اثر او مجمع الجوامع است که خود شامل قرابادین کبیر، مخزن الادویه و خلاصة الحکمة می‌باشد. خلاصه‌الحکمه شامل یک دوره کامل طب نظری و عملی، مخزن‌الادویه حاوی مفردات دارویی و قرابادین کبیر شامل داروهای ترکیبی و نحوه تهیه آن‌ها. از آثار دیگر او می‌توان معالجات عقیلی، رساله‌ای در باب طحال اطفال، رسالة حجامت، رساله در باب حصبه و جدری و حمیقا، رسالة عرق مدنی، رساله‌ای در باب جنین، خلاصة الطب و زبدۀ النکات فی شرح الکلیات را نام برد که غیر از مجمع الجوامع، خلاصة الطب و زبدۀ النکات سایر کتب امروزه در دسترس نیستند.و زبدۀ النکات فی شرح الکلیات نیز بیشتر به نظر می‌رسد که تألیف پدر عقیلی باشد.